پرنده و كوه
نوشته شده توسط Administrator جمعه ۲۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲۱:۱۲
برای همسرم فريبا صفری نژاد
-----------------------------
توفان گرفته، هرچه پرنده ست مُرده ست.
تنها به جبرِ گردشِ گردون
باد این پرنده را به دامن اين كوه آورده ست.
كوهی فروكشيده چهره در ابرِ بی خبر از سرنوشت خويش؛
تنپوش كوه
از تندبارشِ ابری كه پيشتر افسرد،
صيقل خورده ست.
پرنده گوشه ی سنگتخته ی صافی گرفته می لرزد
(مباد لحظه ی افتادن از فراز جهان به دره ی مرگ.
بارها نگاه كرده پيش تر
به پاييز و چرخش برگ)
پرنده مثل نوزادی
چسبيده به دامن كوه.
*
باری،
بس است وصفِ يك پرنده ی لرزان
يك نقطه بر تنِ كوه.
كوهی تو در برابر تندر!
من:
آن پرنده كه گفتم.
يك قطره اشكِ تو كافي ست
تا به دره بيفتم./
-----------------------
واشینگتن، ۲۰ مهر ۹۷
مثل امشب
نوشته شده توسط Administrator سه شنبه ۰۸ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۳۴
مثل امشب كه در سرم غوغاست
و هر چه می گذرد
باز
موج و صخره و درياست
مثل امشب كه باد می توفد
و يالِ كنده ی اسبان
به چنگِ سوارانِ يكسره زخم
بهانه ی رؤياست
مثل امشب كه جنگل است گمگاهم
و شاخه های بارانخيس
تازيانه می زنندم سخت
مثل هر شب
خيالِ خانه يی پيداست
[]
آن كرانه ی رودخانه هم بروم
باز
بهانه ی ماندن
هميشه در رؤياست
مثل امشب كه خانه يی پيداست!
----------------------
واشینگتن، 9 بهمن 96
مثل امشب
آخرین به روز رسانی در جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۲۰ نوشته شده توسط Administrator جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۱۹
مثل امشب كه در سرم غوغاست
و هر چه می گذرد
باز
موج و صخره و درياست
مثل امشب كه باد می توفد
و يالِ كنده ی اسبان
به چنگِ سوارانِ يكسره زخم
بهانه ی رؤياست
مثل امشب كه جنگل است گمگاهم
و شاخه های بارانخيس
تازيانه می زنندم سخت
مثل هر شب
خيالِ خانه يی پيداست
[]
آن كرانه ی رودخانه هم بروم
باز
بهانه ی ماندن
هميشه در رؤياست
مثل امشب كه خانه يی پيداست!
----------------------
واشینگتن، 9 بهمن 96
مطالب بیشتر...
صفحه 3 از 15