در چاه

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator جمعه ۰۱ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۵۹

انبوه حادثه در چشمهامان است

وینگونه چشم به راهِ معجزه ایم!

دیروزمان چه سرخوشانه گذشت

امروزمان به زمزمه سَر می شود به گوش یکدیگر:

«وای...از چه ما ندانستیم

در اندرونِ چاهِ معجزه ایم؟»!

[]

دل در حجاب نمی مانَد

وقتی که عاشق و معشوق

در هم تنیده شوند

تن در حجاب نمی مانَد

[]

دل بسته ی خیال

رازدارانِ حیرتِ خویشتن بودیم .

دیروزمان چه سرخوشانه گذشت

معشوق

رؤیاوَشانه زیبا بود.

امروزمان به زمزمه سر می شود به گوش یکدیگر:

«معشوق

ناباورانه رؤیا بود»!

----------------------------

واشینگتن، ۱۸ اردیبهشت ۹۴

 

غزل

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator جمعه ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۱۷

عشق جوانه می زند از نفس و کلام تو

مَه به کمال می رسد مثل رخ تمام تو

با مِی همدست شوی، منتظرم مست شوی

جرعه به جرعه بوسه یی، چشم نگه به جام تو

شب همه شب جوانی ام گوهر زندگانی ام

عیشِ مسلط به جهان کام من است و کام تو

پیچش و آغوشِ توام پیکر و جان محو کند

ذره به ذره نیستی تا که شوم تمامِ تو

چشم که از روز ازل بر تو فتاد گفتم ام

کِی برسد تا که شوم فریبخورده خام تو!

---------------------------

واشینگتن ۱۲ فروردین ۹۴

 

این غروب را ببین!

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator جمعه ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۱۳



حالم از زندگی به هم خورده ست
زندگانی در این سرا مرده ست
بوی نعش اش جهان و جان مرا
ته گودال مردگی برده ست
این که گردانده ست از من روی
یک جهان غصه بارِ بر گرده ست
وان که خورشیدواره زیبا بود
زشترویی چنان سیه چرده ست
وین غروب را ببین که چسان
از دمیدن ماه آزرده ست !

--------------------------

واشنگتن، ۲۹ فروردین ۹۴

   

صفحه 7 از 15