من و تاریکی و تو

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

آخرین به روز رسانی در جمعه ۰۷ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۵۲ نوشته شده توسط Administrator جمعه ۰۷ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۴۸

 

 

آتش افروخته ام

می لرزم

شب

دراز است

و می ترسم از اندوخته ی اندکِ هیزم هایم


گرم نمی خواهی کرد

دست هایم را

با هیزم انگشتانت؟


کاش می دانستی:

شب

دراز است

از عمر من از بافه ی گیسوی تو طولانی تر

و مرا (گمشده در تاریکی)

دو چراغ است فقط (پنجره ی مژگانت)./

------------------------------

واشینگتن، ۲۷ اسفند ۹۳

 

 

نگاه

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

آخرین به روز رسانی در پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۰۴ نوشته شده توسط Administrator پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۰۱

چیست در نگاه؟
که یک تلاقی - از آن دست که می دانی،
هجومِ حیرتِ خاموش است!


ماه
در برابر توست
و هیچ نمیدانی از کجا به این سفر آماده بوده است.


و آن کشاکشِ هرلحظه خویشتن با خویش
حضور مستی از آن نگاهِ نوشانوش است.


و بامداد که می شود، آن ماه
تنها صدای در گوش است./


-------------------------

واشینگتن، ۲۰ بهمن ۱۳۹۳

 

 

علف هرز

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۲۱:۵۶

به هرزگی آمد

و هستیِ چسبنده اش به گوشهٔ دیوار باغ:

تجسّمِ بی ریشه گانِ پلشت.

نسیمِ رام

که تابِ هرزگی اش نیست،

به ناگهان

علف به پنجهٔ خشم

کند و گذشت.

نسیم رام

که تابِ هرزگی اش نیست

به باز گشتنا به زمزمه می گفت:

غرور و شوکتِ باغ

همیشه بیدار است،

اگرچه یک علف از هر کجا که بروید

به نیشخنده بگوید

که باغ

بیمار است!

---------------------------------

7 می 2014، واشینگتن

   

صفحه 8 از 15