پرنده و كوه

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

برای همسرم فريبا صفری نژاد

-----------------------------

توفان گرفته، هرچه پرنده ست مُرده ست.

تنها به جبرِ گردشِ گردون

باد این پرنده را به دامن اين كوه آورده ست.

كوهی فروكشيده چهره در ابرِ بی خبر از سرنوشت خويش؛

تنپوش كوه

از تندبارشِ ابری كه پيشتر افسرد،

صيقل خورده ست.

پرنده گوشه ی سنگتخته ی صافی گرفته می لرزد

(مباد لحظه ی افتادن از فراز جهان به دره ی مرگ.

بارها نگاه كرده پيش تر

به پاييز و چرخش برگ)

پرنده مثل نوزادی

چسبيده به دامن كوه.

*

باری،

بس است وصفِ يك پرنده ی لرزان

يك نقطه بر تنِ كوه.

كوهی تو در برابر تندر!

من:

آن پرنده كه گفتم.

يك قطره اشكِ تو كافي ست

تا به دره بيفتم./

-----------------------

واشینگتن، ۲۰ مهر ۹۷