جانِ عاشق

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

جان

 

مثل گلبرگی ست تنها

مانده از شاخِ گلی در دست


جان

جیغِ نوزادی که مادرمُرده می آید به این دنیا

و نامش تا ابد

آه است


جان

شیونِ خاموشِ مادرهاست

که هرشب

از مزاری باز می آیند


جان

مثل رؤیایی ست در آوازِ جانبازانِ همدوشم

که با حسّی که هم تلخ است و هم شیرین

همیشه مانده در گوشم


جان

خانه است

پیرساله و تاریک

و تو آرزوی پنجره ها شی


جان دادنم زمانی ست،

که دلتنگِ تو باشم

و نباشی./

 

--------------------------

واشینگتن، 11 شهریور 96