تپشچيزي درونِ خلوتِ شبلغزيدرازي به پچپچه درگوش ها پيچيدماهاز شکافِ مِهانگار چيزي ديد ...- رخدادههرچه هستتوفانْ وَزَنده نيست .هر کسبه ظنِّ خويشبه دوُرها نگريستچيزي درونِ تاريِ شبيک لحظهخوب درخشيدبادي چو هلهله در کوه ها پيچيد …- رخدادههرچه هستتوفانْ شَوَنده نيست .مهدي فلاحتي - 28 مهر 66
|