چنين چون خواب
خاموشيم
و چون روزانِ بي حاصل
فراموشيم .
چه هستيم اينچنين افتاده از پا
کيستيم ؟
: ابرِ تنهايي
که مي گردد فرازِ نعشِ اين دريا و آن دريا ؛
نه مي بارد
نه مي غرّد
- حضورِ آشنايِ حسرتي بيهوده، تنها بر لبانش آه ... -
: پيک و پيغامي
که بي مقصد،
هميشه سرنوشتش راه .
چه هستيم اينچنين ؟
چون خواب
خاموشيم
و چون روزانِ بي حاصل
فراموشيم .
لندن- ۲۹ شهريور ۱۳۸۴
۲۰ سپتامبر ۲۰۰۵
|