کرشمه ي گهگاهجانم که بوي تو را ...جانم حضورِ تو راچون نَرمبودِ جامه ي رامرَنگِ هماره درتنِ منبا خويشيگانه مي دارد .نیستیاگرچه درتماميِ شبهاي آفتابيِ داغم درونِ خانه ي شعر،امّاهمان کرشمه ي گهگاهتمامِ حضور استحتّا اگربگويي ام امروز:«عشق؟باريهنوزنشانه ي دور است» .مهدي فلاحتي ، دسامبر1998
|