حضوری دائمی داری
و پیغامی که می آید
از آن سویِ نشانی ها
تو می دانی تو می آری
حضوری دائمی داری
در انبوهِ درختانی
که سرگردان
تمامِ ریشه هاشان را
درونِ باد می کارند
حضوری دائمی داری
در آن اندوهِ دریاها
که خاموشانه نعشِ ماهیان را باز می آرند
حضوری دائمی داری
میان ماه و چشمانم
در انبوهان رؤیایم
درون گوهرِ جانم
حضوری دائمی داری
در افسوسی که همواه ست
و دلخواهی که هرگز نیست
درونِ چشمهایم بسته تا دریا نبینی شان ...
مهدی فلاحتی - پراگ 27 اوت 2004
|