حضورِ يگانههميشه فکر مي کردم :ستاره نباشد اگر ،آسمانآسمانگي اش نيست .دانسته امديري ستباري ،نه ستاره در آسماننه آسمان .هيچ دري در انتهاي اين شب نيستباشد اگر حتّا ،هيچ خسته به خسته راه نمي دهد- تا گذشتن از درگاه .□هميشه فکر مي کنم :در اعماقِ درياستاره يي ستبا دسته ي ماهيانِ بازيگوشکه رقصِ هماره شانهستيِ عاشقانه يي ست.با تو مي آميزمو آن ستاره ي دريايي را مرور مي کنم .از تو عبور مي کنمو در آغوشِ دريا مي ميرم .مهدی فلاحتی ، پاريس- ۱۲ اکتبر ۱۹۹۵
|