آنجا که جهان به خواب می رود
و حسرتِ کودکی از دیدارِ پریزادی چون تو بر می خیزد ،
بهارِ من
به گوشواره های تو می مانَد :
عطرِ یاس
از سرِ دیوارهای بلندِ کوچه های آفتابیِ خاموش .
جهان کجاست
تا که حسرت خورَد
از اینهمه آرامش
- این زمان که قطره ی شبنم
می چکد به روی این سبزه های عرق کرده ، این سکوتِ خیس .
شانه به شانه ی خوابهایم
همیشه رفته ام
هرچند ،
در این جهانِ بیدارِ جنگ و مرگ ،
حضورِ کودکی از ماه
دورتر است .
مهدی فلاحتی ، لندن 25 فروردین 1378
|