بارانه
|
در چشمهای بی نگاه جستجوی انتظار بیهوده ست.
بیهوده باره باره مپرس : « ما از کدام حادثه پرتاب شده ایم ، که جامه ی خونتابمان به سینه ی هیچ آفتابی خشک نمی شود ؟» خشک نمی شود این رودخانه ی آرامِ مویه های نهان و پرنده بال می زند در سیل- بارشِ ابر و هیچکس - به تسلای هیچکس نمی گوید: سپیده گریه نگهدار! پرنده می گذرد . ■ کبود رنگِ عصیان و جنون است .
مهدی فلاحتی- 8 آوریل 95 |