چنين دستِ جلاد
بالاسَر است
و شمشيرِ پاياندِهِ منتظر،
حضورش
تقلاي رنج است
نگهبانِ اين لحظه هاي درازِ شکنجه ست.
زماني که ما سفره ها را
يکايک
سحرگاه
مي گسترانديم ،
درانديشه مان
هرگزاينسان که بينيم
اين نطعِ خونين
مصوّر نبود.
و اکنون نگاهي به خود مي کنيم و نگاهي به شمشير:
فرودآي! نفريني! اي نفرت انگيز!
ما بندگانِ خداوندِ تقدير.
۹ تير۱۳۸۳
مهدی فلاحتی
|