عاشقانه (2)
چگونه می توانم دانست
چشمه چگونه می جوشد
دریا چگونه می موجد ،
اگر که چشمهای تو اشکهای تو نبود .
حضور تو خاموش است
اگرچه خاموشیِ دریا
- خاصه در شب ،
وهمناک است و ترس انگیز .
حضور تو آرامی ست
اگرچه آرامیِ دریا
- خاصه بی ماه ،
وهمناک است و ترس انگیز .
حضورتو امّا
- تمام
آرامش است و عزیز
- در این هزار سخن به یک لحظه بر هر زبانِ نامفهوم
- در این هیاهویِ هیچ
- در این تلاطمِ در منظرم هرآنچه هست نامعلوم .
چگونه می توانستم دانست
با من
مرگ
چقدر به کینه می نگرد ، چقدر فاصله دارد ،
اگر که در فاصله ی میان مرگهایم
یله دادن در کنار تو نبود .
مهدی فلاحتی ، 21 آبان 1379
|