|
|
با: ابوالقاسم تفضلي (محقق ومترجم) و صادق سميعي (ناشرکتاب)
مهدی فلاحتی پنجمين سوار سرنوشت نويسندگان: دو مينيك لا پيپر لاري كولينز مترجم: ابوالقاسم تفضلي ۵۱۱صفحه انتشارات كتابسرا، تهران
كتاب «پنجمين سوار سرنوشت» را دو روزنامهنگار فرانسوي و آمريكايي نوشتهاند و اين كتاب، بيست سال پيش در فرانسه منتشر شده است. به فاصلهي كمي بعد از انتشار آن در فرانسه، ابوالقاسم تفضلي در تهران آن را به نثري روان به فارسي برگرداند اما تا سال ۱۳۸۰ خورشيدي، اين كتاب در انتظار انتشار در ايران ماند. ناشر اين كتاب، صادق سميعي، مدير انتشارات كتابسرا در تهران، در اينباره ميگويد: « سالهاي قبل، اين كتاب، خمير شده بود. بعد، موقعي كه آقاي مهاجراني، وزير شد، گفت كه ليست كليهي كتابهاي خمير شده را برايش ببرند. كتاب «پنجمين سوار سرنوشت» توجهاش را جلب کرد و بعد به ما اطلاع دادند كه ايشان گفته است چاپ مجدد اين كتاب، مسئلهیي ندارد. البته ما پروانهي نشر اين كتاب را گرفتيم اما آن را چاپ نكرديم تا اين اتفاق بسيار ناگواري كه در يازدهم سپتامبر در آمريكا روي داد. اگر خاطرتان باشد، كتاب «سقوط ۷۹ » بود دربارهی شاه ايران، كه به صورت يك رمان در آمد و بعد به حقيقت پيوست. كتاب « پنجمين سوار سرنوشت » هم به همين صورت، اتفاقي را كه در يازدهم سپتامبر در نيويورك ميافتد، پيش بيني ميكند. البته چهرهی اصلي كتاب، معمر قذافي است؛ اما در يازدهم سپتامبر، اسامه بن لادن است». اين چه كتابيست كه چنين توجهات را به خود جلب كرده است؟ از سويي، رماني پر كشش كه استادانه كار تداخل زماني روايتهاي موازي از چند داستان را در بافت كلي رمان به انجام رسانده و از سوي ديگر، همزمان، معرفي محققانهي ريزترين گوشههاي كاخ سفيد واشينگتن، مناسبات سران كشورهاي غرب با يكديگر و مناسبات اين سران با اسرائيل و همچنين با شوروي در جريان جنگ سرد را در برابر ديد كنجكاو خواننده قرار داده است. بديهيست كه اين رمان نيز همچون هر اثر هنري ديگر، فارغ از اغراق نيست. براي مثال، در جايي اشاره ميشود به اين كه ماهوارههاي آمريكا از فلان گوشهي صحراي ليبي، عكسهايي چندان صاف و دقيق برميدارند كه حتا شتر خوابيده در مقابل در خيمهي رهبر ليبي را ميشناساند و ظرفهايي را كه رهبر ليبي، شير اين شتر را براي صبحانه در آن مي ريزد! باري، معمر قذافي، توسط يكي از سه عامل خود كه بمب هيدروژني را به نيويورك بردهاند، پيام شفاهي خود را كه بر روي نواري ضبط شده، به كاخ سفيد ميرساند. اين پيام كه با صداي معمر قذافي و به زبان عربيست، به انگليسي ترجمه ميشود و در اختيار رئيس جمهور امريكا قرار ميگيرد. قذافي، مهلت سه روزهيي تعيين كرده تا در صورت انجام نشدن شرايط او، بمب منفجر شود و كل نيويورك را خاكستر كند. قسمتي از متن پيام، چنين است: « روز ششم جمادي الاول سال ۱۴۰۱ هجري. از جانب من بر رئيس جمهوري كشورهاي متحد امريكا سلام. تو همه جا از برقراري صلح در خاورميانه سخن ميگويي و من دعا ميكنم كه خداوند تو را در اين تلاش ياري دهد. زيرا من هم مردي صلح طلب و خواهان برقراري صلح هستم. اما هيچ صلحي برقرار نخواهد شد، مگر آن كه بر مبناي عدالت باشد. و تا زماني كه صهيونيستها با حمايت كشور تو به غصب و غارت زمينهاي برادرانم ادامه ميدهند، و برخلاف قانون، شهركهاي خود را در اين اراضي مستقر ميسازند، در نظر برادران عرب فلسطيني من، عدالتي وجود نخواهد داشت. من امروز سلاح تخريبي مؤثري در اختيار دارم كه به ضميمهي اين پيام، مدارك عيني مؤيد اين ادعا را براي تو ميفرستم. من با قلبي فشرده اما با وقوف كامل به مسئوليتي كه در قبال برادران فلسطيني و تمام ملتهاي عرب دارم، تصميم گرفتم كه اين سلاح وحشتناك را به داخل جزيرهي نيويورك تو حمل كنم و هم اكنون در همان نقطه است. من مجبور خواهم شد كه دستور انفجار اين بمب را صادر كنم؛ مگر اين كه تو و متحدان صهيونيست تو اقدامات زير را انجام دهيد: ۱ـ تخليه شهركهايي كه بر خلاف قانون در اراضي غصب و غارت شده در جريان جنگ ۱۹۶۷ ساخته شده است. ۲ـ خروج يهوديان از سرزمينهاي واقع در منطقهي شرقي بيت المقدس و همچنين از اماكن مقدسهي ما. ۳ـ صدور اعلاميهيي خطاب به كليهي جهانيان، مبني بر اين كه برادران فلسطيني من، در صورت تمايل، حق دارند بلافاصله به وطن اصلي خود بازگردند و از كليهي حقوق حاكميت يك ملت آزاد،بهرهمند شوند. معمر قذافي رئيس جمهوري كشور عربي سوسياليستي ليبي»
از لحظهي دريافت اين پيام تا چهل و هشت ساعت، دولت امريكا، شهرداري نيويورك، اف.بي.آي، سيا، ارتش امريكا و همچنين دستگاههاي اطلاعاتي، امنيتي و نظام ارتش اسرائيل و برخي كشورهاي غرب، همه و همه در جهت خنثي كردن تهديد معمر قذافي عمل مي كنند و سازمان مييابند. رمان «پنجمين سوار سرنوشت»، روايت جزئيات رويدادهاي اين چهل و هشت ساعت است. پيام كه در كاخ سفيد دريافت ميشود، نخستين واكنش اينست كه آيا قذافي نيرنگ زده يا به راستي بمب اتمي و هيدروژني در اختيار دارد و تهديدش جديست؟ تحقيقات بعدي نشان ميدهد كه قذافي به بمب اتم دست پيدا كرده است، با امكانات يك نيروگاه اتمي در فرانسه: «نيروگاه اتمي مزبور، يكي از دو نيروگاه آب سبك به قدرت نهصد مگاوات بود كه در سپتامبر ۱۹۷۷ به وسيلهي شاه ايران سفارش داده شده بود. و بعد از آن كه آيتالله خميني اين معامله را با قاطعيت ابطال كرد، فرانسويها متوجه شدند كه يك كورهي اتمي فولادين كه از هر جهت ساختمان آن به پايان رسيده ولي بهاي آن پرداخت نشده، در كارخانهي فراماتوم دو كروزو روي دستشان مانده است. اين كوره كه در حقيقت، قلب نيروگاه اتمي به شمار ميرود، يكي از شاهكارهاي صنايع فلزي مدرن بود كه دوازده متر ارتفاع، بيست سانتيمتر ضخامت، و دويست و بيست تن وزن داشت. پروندهي مربوط به ساختن اين كورهی اتمي كه از طرف دولت فرانسه به دولت ليبي تحويل داده شده بود، شامل يكصد هزار طرح و سند محرمانه با چهار ميليون صفحه بود و بهرهبرداري دقيق از اين كورهي اتمي، در آن براي مدت سي سال پيش بيني شده بود.» از سوي ديگر، توان اتمي و نظامي اسرائيل هم كه در صدد حمله به ليبي بر ميآيد، در كتاب، مورد سنجش قرار ميگيرد. اسرائيل هم تعدادي بمب اتم دارد و دست كم چهل سال است به اين تكنولوژي دست يافته است: «اين بمبها نتيجهي آخرين مرحلهي يك طرح اتميست كه به اندازهي عمر كشور اسرائيل، به طول انجاميده بود. مبتکر اصلي اين اقدامات، اولين رئيس جمهور اسرائيل، وايزمن، دانشمند مشهور صهيونيست بود. و داويد بن گوريون، موسس دولت يهود، با توصيههاي او و با وجود مخالفت عدهيي از اعضاء كابينهاش، از همان سالهاي ۱۹۵۰، اسرائيل را به اين كار واداشت. اسرائيل از نظر تئوري، تمام فرمولهاي مربوط به بمب اتمي را در اختيار داشت اما اورانيوم غني شده و پلوتونيوم لازم براي ساختن آن را نداشت. چندي بعد، بصورت غير منتظرهيي اين مواد را از يك كارخانهي كوچك در حوالي شهر كوچك آپولو واقع در پنسيلوانيا به دست آورد. اين كارخانه در سال ۱۹۵۷ به وسيلهي يك صهيونيست متعصب به نام سلمان شاپيرو تاسيس شده بود؛ و از يك طرف، سوخت اتمي توليد ميكرد و از طرف ديگر، فضولات اورانيوم بسيار غني شدهيي را كه از زيردرياييهاي اتمي امريكا حاصل ميشد، تحويل ميگرفت. از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۷ مجموعاً دويست و پنجاه كيلو اورانيوم مورد مصرف نظامي از كارخانه مذكور مفقود شده بود. به اين ترتيب، وقتي دولت اسرائيل، از امكان تهيهي اولين بمب اتمي مطمئن شد، حملات پيشگيرانهي خود را در سال ۱۹۶۷ عليه همسايگان عرب خود، آغاز كرد.» رئيس جمهوري آمريكا با تلاشهاي مشاور امنيت ملي كاخ سفيد و مسئولان ارشد اطلاعاتي، امنيتي و نظامي آمريكا سرانجام موفق ميشود كه با معمر قذافي مستقيماً دربارهي اين تهديد او گفتوگو كند. كارتر (رئيس جمهور وقت) در كاخ سفيد و پشت ميزي كه مهمترين تصميمات نيم قرن اخير در جهان، به نوشتهي نويسندگان اين رمان، از پشت آن گرفته شده، نشسته است و همهي نزديكان و همكاران ارشد او در اطرافش هستند و او در حال مذاكرهي تلفني با قذافيست. در اين گفتوگو به طرز شگفتي انگيزي سخنان اسامه بن لادن را ميشنويم از زبان معمر قذافي. سخناني كه بن لادن در نوارهاي ويدئويي كه از او طي سه ماهي پاياني سال ۲۰۰۱ ميلادي پخش شد و دربارهي امريكا و حوادث نيويورك ايراد كرد. فراموش نكنيم كه اين رمان، بيست سال پيش از يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نوشته شدن است. پاره يي از گفتوگوي كارتر و قذافي در اين رمان، چنين است: «رئيس جمهور گفت: من باورم نميشود كه مردي نظير شما، كلنل قذافي، مردي كه به حق مغرور است از اين كه بدون قطرهيي خونريزي، چنين انقلابي انجام داده؛ مردي كريم و رحيم، حاضر باشد چنين سلاح شيطاني را به كار برد و بپذيرد كه ميليونها نفر از بشر به قتل برسند يا معلول شوند. قذافي جواب داد: چرا باورتان نميشود؟ براي اولين بار، لحن قذافي زننده و كوبنده بود. رئيس جمهور كه مبهوت و متحير شده بود، جواب داد: براي اينكه اين عملي غير منطقي، غير مسئولانه و عملي شيطاني و … قذافي سخنان رئيس جمهور را قطع كرد و گفت: عملي نظير آنچه خودتان مرتكب شديد. وقتي كه بمبي از همين نوع را بر سر مردم غيرنظامي و بي گناه ژاپن فرو ريختيد، انسانيت و ترحم شما در آن موقع كجا رفته بود؟ لابد ميخواهيد بگوييد كه اگر موضوع به قتل رسيدن ميليونها ژاپني زرد پوست يا اعراب و يا آفريقاييها باشد، چنان اهميتي ندارد. اما نبايد از آمريكاييهاي سفيد پوست كسي كشته شود. منظورتان اينست كه همين مطلب را بگوييد؟ چه كسي این اسلحهي شيطاني را اختراع كرد؟ يهوديان آلماني. چه كسي اولين بار آن را مورد استفاده قرار داد؟ آمريكاييهاي مسیحي و متمدن. اين بمب، محصول تمدن شماست آقاي رئيس جمهور! و امروز اين ما هستيم كه قصد داريم اين بمب را براي جبران اشتباهات گذشتهي شما استفاده كنيم. رئيس جمهور، مايوسانه به يادداشت هايش مينگريست و توصيههايي كه نوشته بود، به نظرش مضحك ميرسيد. با وجود اين، با لحني موثر گفت: كلنل قذافي! هر چه همدردي و دلسوزي شما نسبت به فلاكت فلسطينيان، شديد و عميق باشد، باز هم بايد قبول كنيد كه مسئوليت بدبختي آنها به عهدهي ساكنان نيويورك نيست. قذافي جواب داد: البته كه آنها هم گناهكارند. همهي آنها. به من بگوييد كه چه كسي مسئول بوجود آوردن دولت اسرائيل است؟ شما امريكاييها. با چه پولي اسرائيليها به حياتشان ادامه ميدهند؟ با پول يهوديان نيويوركي.»
سرانجام آمريكا چارهيي نميبيند جز آن كه براي نجات جان چند ميليون مردم ساكن نيويورك، از اسرائيل بخواهد تا شهركهاي يهودي نشين در سرزمينهاي اشغالي را تخليه كند. پاسخ اسرائيل، منفيست. و آمريكا تصميم ميگيرد به اسرائيل، حملهي نظامي كند. بدون آن كه مردم امريكا يا اروپا از اين اضطرابهاي انفجاري و اين تلاشها خبري داشته باشند، همهي محاسبات با رهبران كشورهاي غرب، ميشود و همهي هماهنگيها بين مقامات ارشد اين دولتها بوجود ميآيد. همچنين كوشش شده است تا اسرائيل از اين تلاشها بويي نبرد و حمله را خنثي نكند. رئيس جمهوري آمريكاست كه دارد خبر اين هماهنگيها و حمله را به شهردار نيويورك، كه روابط نزديكي با اسرائيل دارد، ميدهد: «هواپيماهاي حامل نيروهاي اضطراري ما در فرودگاه آلمان به زمين نشستهاند. آنها مشغول بنزينگيري هستند تا فوراً خودشان را به خاورميانه برسانند. نيم ساعت قبل، اسد، رئيس جمهوري سوريه موافقت كرد كه هواپيماهاي ما در فرودگاه دمشق به زمين بنشينند. همزمان با آن، تفنگداران دريايي ناوگان ششم در خاك لبنان پياده ميشوند و واحدهاي ديگري هم با هلي كوپتر در خاك اردن فرود خواهند آمد. اين سه واحد نظامي، اراضي كرانهي غربي رودخانهي اردن را تصرف ميكنند و ساكنان تمام شهركهاي اسرائيل را كه در اين اراضي ساخته شده، به زور و اجبار اخراج خواهند كرد. اما قبل از شروع عمليات، ما به آنها و به تمام دنيا اطلاع خواهيم داد كه عمليات نظامي ما هدف محدودي دارد.» پيش از آغاز حمله اما همه چيز در اسرائيل لو ميرود. چگونه؟ «كاملترين گزارش مربوط به عمليات آمريكا به وسيلهي يكي از ماموران موساد در قصر ملك حسين، پادشاه اردن، داده شد. اين مامور، يك سرهنگ نيروي هوايي، عضو ستاد اختصاصي پادشاه بود. يوري آويدار، رئيس ادارهي اطلاعات ارتش اسرائيل، پس از آن كه گزارش اوضاع را به اعضاء دولت داد، چنين اضافه كرد: بدون هيچ شك و شبههيي آمريكا آماده است به ما حمله كند. رنان، وزير ساختمان، با عصبانيت گفت: بايد فوراً مطبوعات دنيا را با خبر كنيم، چون انتشار اين خبر، آمريكا را ميخكوب خواهد كرد و وادار خواهد كرد كه به قذافي حمله كند. ياكوب شمير، نايب نخست وزير، با بهت و حيرت به همكارش نظري انداخت و گفت: مگر ديوانه شدهاي؟ اگر مردم آمريكا بفهمند كه به خاطر شهرك سازيهاي ما قرار است كه نيويورك بوسيلهي يك بمب هيدروژني نابود شود، حتا يك نفر نيست كه نخواهد ارتش آمريكا به ما حمله كند. يوري آويدار، از جايش بلند شد و با چهرهيي كه آثار ياس و نااميدي از آن نمايان بود، گفت: آيا وقت آن نرسيده است كه كشور ما براي يك بار هم كه شده، به اشتباهاتش اقرار كند؟ چرا خودمان تمام شهركها را تخليه نكنيم تا براي هميشه راحت شويم؟»
رمان «پنجمين سوار سرنوشت»، نكات خواندني بسيار دارد كه بديهيست نميشود همه را در اين مختصر اشاره كرد. اما با همهي نكات علمي، مشخص و واقعييي كه اين كتاب، منعكس كرده، در مجموع ميتواند همچون طرح يك فيلمنامهي مرسوم هاليوودي هم به شمار آيد. اين ارزيابي را با آقاي ابوالقاسم تفضلي، مترجم كتاب، كه ميگويد از ترجمه ي آن ، هدف مشخصي را دنبال كرده ، در ميان گذاشتم. پاسخ ابوالقاسم تفضلي: آنچه در اين كتاب، فوقالعاده جالب است، ماجراي عجيب و غريبيست كه به دقت نشان ميدهد آمريكا پوشاليست. همهي آنچه را كه براي مواقع جنگ، جمعآوري و انبار كردهاند، پوسيده، همه از بين رفته، همه فاسد شده، همه غير قابل استفاده است. اين يك. دوم نكته، ميزان نفوذ اسرائيليها در دولت و اجتماع آمريكا در اين كتاب نشان داده ميشود. افزون بر جنبههاي علمي اين كار، اينها از نظر من بسيار جالب بود و به همين جهت هم من ترجمهاش كردم. اين، يك رمان فيكشن است. اين دو نويسنده، با تحقيقاتي كه كردهاند، و مطالعات بسيار دقيق و مستندي كه كردهاند، رماني نوشتهاند كه امروز تحقق پذيرفته. اما راجع به هاليوودي و آمريكايي بودن، به نظر بنده، هر رماني ميتواند وسيلهيي براي يك سناريوي هاليوودي يا سناريوي فيلم ديگري بوده باشد در سراسر دنيا.
س ـ من از اين جهت موضوع داستان هاليوودي را پيش كشيدم كه چند ساليست در هاليوود، چنين است كه متن فيلم، غالباً انتقادهاي سفت و سختي ميكند از نظام حاكم بر كشورهاي غرب- آمريكا يا كشوري ديگر ـ و در عين حال، يك يا دو نفر قهرمان ميگذارند كه اين قهرمانان يا اين قهرمان ميجنگد با نمادهاي فساد و آنها را داغان ميكند و داستان، باصطلاح پايان خوشي هم خواهد داشت كه در مورد قهرمان مرسوم فيلمهاي هاليوودي، در رمان «پنجمين سوار سرنوشت» همين قالب و همين مجموعه حفظ شده است؛ با توجه به اين كه بعضي جاها نگاه شرق ستيز نويسندگان كتاب، مطرح است. مثلاً در جايي از كتاب ميگويند: «رئيس جمهوري آمريكا از خود ميپرسيد که چگونه درفاصله ي شش هزار كيلومتري با مردي متعصب و مذهبي صحبت كند که تا ديروز فقط رهبر روحاني مشتي مردم چادرنشين بوده كه بر روي اقيانوسي از شن زندگي ميكردند. اما امروز در پرتو نفت و به كمك علوم پيشرفتهي انسان مغرب زمين، و در اثر بلاهت غرب كه گرانبهاترين اكتشافات علمي خود را به رايگان در سراسر عالم منتشر ميسازد، صاحب آنچنان قدرت و نيرويي شده است (اين ليبي) كه عدالت خود را ميخواهد به تمام دنيا تحميل كند.» منظور بنده، اين نگاه شرق ستيز است كه به هر حال، در جايي از رمان، بيرون ميزند و اين است كه شالودهي آن داستان هاليوودي و فيلم هاليوودي را در جهت پيشبرد سياست هاي معيني، به ما نشان ميدهد. ج ـ بسيار خوب تشريح كرديد؛ خيلي بهتر از آنچه من ميخواستم تشريح كنم. شنيدم كه حدود پانزده سال قبل، فيلمي هم از روي اين كتاب، در آمريكا تهيه شده. شنيدم.
|