|
|
با رُز عیسی (مشاور جشنوارههای بینالمللی فیلم لندن و رتردام) و حميد نفيسي ( منتقد و صاحبنظر فيلم)
زندگی و هنر سینمای نوین ایران رُز عیسی ـ شیلا ویتکر مهدی فلاحتی مترجم: پروانه فریدی ویراستار: امید روحانی ۲۲۷ صفحه انتشارات کتابسرا، تهران
رُز عیسی، برگذارکنندهی جشنوارهی فیلمهای ایرانی در لندن و مشاور پیشین جشنواره کن در فرانسه و مشاورِ جشنوارههای لندن و رتردام، به همراه شیلا ویتکر ـ مدیر پیشینِ جشنوارهی فیلم لندن، کتابی تنظیم کردهاند که در سال ۱۹۹۹ میلادی در بریتانیا به انگلیسی منتشر شد. این کتاب، در برگیرندهی یازده مقالهی پژوهشی است که هر کدام دربارهی آثارِ یکی از فیلمسازانِ مهم ایران و یا دربارهی مضامینِ اصلیِ سینمای نوین ایران است. افزون بر رز عیسی و شیلا ویتکر (گردآورندگان مطالب این کتاب)، حمید نفیسی، حمیدرضا صدر، نگارِ متحده، کیسی ویلیامسون، میراحمد میراحسان، حمید دبّاشی، جمشید اکرمی و مهرناز سعیدوفا، نویسندهی مطالبِ این کتاباند. با توجه به اینکه، بویژه در چند سال اخیر، متناسب با رشد کیفی و نسبیِ نشریات سینمایی در ایران، کتابهای متعددی هم در پیوند با تاریخِ سینمای ایران و یا آثار این و آن فیلمساز منتشر شده، انتشار این کتاب به چه ضرورتِ مشخصی پاسخ داده است؟ خاصّه که ارتباطگیری با نویسندگانِ مطالبِ این کتاب و دریافتِ مطلبِ مورد نظر از آنان که یکی در تهران و یکی در واشینگتن و یکی در لندن و دیگری در نقطهی دیگری از جهان هستند، چندان ساده نبوده است. رُز عیسی میگوید هدفِ نخست، معرّفی سینمای نوین ایران به مردم بریتانیا بوده است ـ با در نظر گرفتنِ این نکته که به نوشتهی گردآورندگانِ مطالب این کتاب، سینمای ایران هنوز برای مردم غرب شناسا نیست و هر کاری که در این جهت صورت پذیرد، ضروریست. *** س ـ خانم رُز عیسی! از چگونگیِ تنظیم این کتاب و از انگیزهی شخصیِ خودتان برای انجام این کار بگویید.
ج ـ در اواخر دههی نود میلادی، جشنوارهیی از فیلمهای ایرانی در لندن برگذار کردیم که در آن پنجاه و شش فیلم ایرانی نمایش داده شد؛ فیلمهای ساخته شده در سالهای قبل از انقلاب ۵۷ و بعد از آن. ما دیدیم کتابی به زبان انگلیسی در معرفی سینمای ایران وجود ندارد، دست کم در پانزده سالِ اخیر هیچ کتابی در این زمینه منتشر نشده است؛ و خُب، همین فقدانِ یک مرجع به زبانِ انگلیسی دربارهی سینمای ایران، باعث شد که ما درصدد انتشار کتابی در این زمینه باشیم.
س ـ در یکی از مطالب این کتاب به وضعیت اقتصادی سینمای ایران اشاره شده و آمده است که بازار نداشتنِ سینمای پیشرو ایران در داخل کشور، باعث شده است که بسیاری از فیلمسازان مطرحِ سینمایِ ایران، به بازار در خارج از کشور رو بیاورند و انتظار داشته باشند که فیلمهایشان در کشورهای دیگر، اکران بگیرد. تجربه و نظر شما در این زمینه چیست؟
ج ـ این نظر آقای حمیدرضا صدر است که در مقالهی ایشان در کتاب آمده و مورد تأیید من نیست. به نظر من، نه کیارستمی، نه مخملباف و نه فیلمسازان دیگر در این موضوعِ مورد بحثِ ما، برای خارج از ایران فیلم نمیسازند. هر فیلمی از هر فیلمسازی، ممکن است در داخل یا خارج از ایران، به دلایلی مورد استقبال بیشتر قرار بگیرد. مثلاً در نظر بگیرید که وقتی شرایط جنگیست، مردم نمیخواهند فیلمهای سیاه و سفید یا کُند و با صحنههای طولانی ببینند. ممکن است دنبال فیلمهای رمانتیک و سانتی مانتال بروند. خب، در این شرایط، فیلمهای کیارستمی یا مخملباف، کمتر مورد استقبال گیشه در ایران قرار میگیرد. در اروپا هم همین دلیل به صورت دیگر وجود دارد. فیلمهایی را که سینماتِک نشان میدهد مردم اروپا یا آمریکا نمیبینند. مردم میروند فیلمهای جنگی و پرحادثهی سیلوستر استالون را میبینند.
س ـ بیایید از زاویهی دیگری نگاه کنیم. گیریم که نظر آقای صدر در این کتاب درست باشد و این فیلمسازان چشم به بازار فیلمهاشان در خارج داشته باشند. شما که بویژه در کار اکران در انگلستان و در هلند هستید، میتوانید به این پرسش من، دقیقتر از کسی که این اطلاعات را ندارد، پاسخ دهید. بفرمایید که آیا فروشِ محدودِ فیلمهای ایرانی که تا حال در خارج از ایران، اکران گرفته، از نظر اقتصادی و مالی میتواند به فیلمسازان کمک جدّییی بکند؟
ج ـ از نظر تشخّص هنری و چشمانداز کارِ آن کارگردان، مهم است. در همین چند سالِ اخیر، میبینید که تهیهکنندگان خارجی هم در تولید برخی از فیلمهای ایرانی، نقش دارند و این کمکیست به تولید فیلمهای ایرانی.
س ـ و شما آقای حمید نفیسی! شما نظرتان در این باره چیست؟
ج ـ سینمای ایران به بازارهای گوناگون احتیاج دارد تا بتواند روی پای خود بایستد. در گذشته، سینمای ایران بر بازار داخلی تکیه داشت و بر حمایت مالی از دولت یا بخش خصوصی. اکنون با باز شدن پای فیلمهای ایرانی به سینماهای خارج، یک بنیهی مادیِ سوّمی هم به سینمای ایران اضافه شده که تماشاگران عادیِ اروپا و آمریکا و نقاط دیگر هستند. صحبت از فیلمهاییست که میتوانند در خارج از ایران، اکرانِ عمومی بگیرند. بدیهیست که این به بالا رفتنِ بنیهی مالیِ سینمای ایران کمک میکند و باعث میشود که بنیهی مالیِ فیلمسازانی که این جور فیلمها را میسازند، بالا برود. البته نفع این کار فقط به همان چند نفری که دست در کار آن فیلم بخصوص بودهاند، نمیرسد، بلکه واردِ گردشِ اقتصادی ایران میشود. و به این ترتیب میتواند به ارتقاء سینمای ایران، کمک کند.
س ـ خانم رز عیسی! شما در مطلب مستقلی که در کتاب «زندگی و هنر سینمای نوین ایران» نوشتهاید، اشاره کردهاید که بهترین بازیگران حرفهییِ سینمای ایران، به سمتِ تئاتر رفتهاند. در حالی که ما، در بسیاری موارد، خلافِ این را شاهد بودهایم.
ج ـ ما نمونههای بسیاری هم داشتهایم که از سینما به تـأتر رفتهاند به دلیل محدودیتهایی که بهویژه برای بازیگران زن وجود دارد. برخی از کارگردانان در ایران، اصولاً تلاش میکنند از زن استفاده نکنند؛ زيرا درصورت نقش دادن به زن، نیمی از فیلم، از نظر مردم، دروغ خواهد بود، و ربطی به واقعیت مثلاً حضورِ زن و شوهر در منزلِ خودشان نخواهد داشت. مردم در فیلم میبینند که زن در خانهی خودش در برابر شوهرش همچنان روسری بسته است. خب، کارگردان ترجیح میدهد برای آن که این دروغ را نگوید، از زن استفاده نکند. بعضی از بازیگران زن با بیش از دو دهه تجربهی بازیگری در سینما، سعی میکنند که هر سال، یک یا دو بازی هم در تأتر داشته باشند. البته این هم هست که ممکن است بازیگری که ناگزیر در سینما کار میکند، قلباً به تأتر تمایل بیشتری داشته باشد.
س ـ این نقشِ محدودیتها در تصمیمگیری بازیگر در این زمینه، بر چگونگیِ گرفتنِ نماها حتّا میتواند تأثیر جدّی داشته باشد. برای مثال، کارگردان، بیتردید کمدردسرتر است اگر از نمایِ نزدیک (کلوزآپ) زن، کمتر استفاده کند. در تأتر، خب، این موضوع اصولاً وجود ندارد و قطعاً کار را دستکم در این زمینه، سادهتر میکند.
ج ـ بله. این نکتهی مهمیست که اگر در ایران به دلایل سیاسی و رسمی، مطرح است امّا در اروپا هم بسیاری از بازیگرانِ حتّا مشهور، همین نظر را دارند. عواملِ بسیار دیگری هم هست. در تأتر، یک ساعت، دو ساعت یا بیشتر، بازیگر کاملاً درگیرِ بازیست. امّا در سینما، یک صحنه یا دو صحنه، چند دقیقهی کوتاه، ممکن است سهم همان بازیگر شود. تمرکز در تأتر، بسیار متفاوت است با سینما.
س ـ آقای حمید نفیسی! میدانید که سی کارگردان و فیلمساز مطرح قبل از انقلاب ۵۷ ایران، کار خود را در بعد از انقلاب هم ادامه دادهاند. از شمارِ این فیلمسازان، نامِ چند فیلمساز، بیش از دیگران مطرح است. بیضایی، کیمیایی، تقوایی، امیر نادری و.... بعد، کسان دیگری از جمله زندهیاد ساموئل خاچیکیان و بهرام ریپور که البته نتوانستند کارِ قابل توجهی ارائه دهند. با وجود این بزرگان و شهرگان، سینمای امروز ایران با چهرههای جدید معرفی میشود. مخملباف و جلیلی و پناهی و چند فیلمسازِ دیگر. در مقالههای کتاب «زندگی و هنر سینمای ایران» دلیلی برای این موضوع، ارائه نشده است. شما که تعمّق بر سینمای ایران را وجههی همّتِ خود در این سالها قرار دادهاید، بفرمایید که آیا دلیلی در این زمینه، آن طور که قابل تبیین باشد، یافتهاید و اصولاً به این موضوع، توجه داشتهاید؟ ج ـ رابطهی سینمای فعلی ایران با سینمای گذشتۀ ایران، هم تداوم است و هم توقّف. تداوم آن، حضور عدهیی از فیلمسازان موج نوِ قدیمیست در این سینما که بعضی از فیلمهای اساسیِ همین سینمای امروز ایران را همین فیلمسازان تولید میکنند. این تداوم، بسیار مهم است. در خارج از ایران هم این افراد، فیلمسازانِ شناختهشدهیی هستند و پیداست که هر فیلم اینان، از فیلم پیشینشان بهتر، کاملتر و بلندپروازانهتر شده است. حضورِ فیلمسازان جوانی هم که بعد از انقلاب ۵۷، مطرح شدند، طبیعی است. در کشوری که جمعیتش به تقریب دوبرابر شده، این روندی طبیعی است. بسیاری از آنانی که قبلاً در ایران، کارِ سینما میکردند، با انقلاب یا بعد از انقلاب، از ایران رفتند و بعضاً به کارهای دیگر، رو آوردند. در نتیجه، محیطی شد برای مطرح شدنِ جوانان. سینمای ایران، امروز، مانند بسیاری از پدیدههای دیگر اجتماعی، جوان است. علت، جوان بودنِ جمعیت ایران است. امور، اغلب در دستِ جوانان است و موضوعهای مورد برخورد و نظر هم دربارهی جوانان است. بسیاری از فیلمها دربارهی بچههاست و یا نوجوانان.
س ـ دلیل روی آوری به کودکان یا سینمای کودک یا سینمای بزرگسال با بازیِ کودک و موضوع ظاهراً مربوط به کودکان، چقدر میتواند به حضورِ ایدئولوژیِ رسمیِ حاکم مربوط باشد و درواقع ناگزیریِ فیلمساز برای پرهیز از گرفتار شدن در امر و نهیهای ایدئولوژیک؟
ج ـ آن هم میتواند تأثیری داشته باشد. میتواند مشکلِ چگونگیِ نمایشِ زن و رابطهی زن و مرد، خود دلیلی باشد برای رویآوریِ بیشتر به بچهها. جمعیت وسیعی از ایران هم بچهها هستند. دنیای آنان، محلّ زندگی و بازیهایشان، محرومیتهایشان، همه و همه میتواند داستانهای جذابی برای سینما باشد. یک نکته را هم باید اضافه کرد؛ استفاده از بچهها در فیلم، احتمالاً کمخرجتر از بهکارگیری یک بازیگر بزرگسال و بویژه مشهور است.
س ـ پس از سالها اقامت و تحقیق در آمریکا، بفرمایید که نگاهتان، امروز به سینمای ایران چگونه است؟
ج ـ سینمای ایران در سالهای اخیر در زمینهی فیلمسازی داستانی، پیشرفت قابل توجهی کرده است. هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی. آنچه پیشرفتی نداشته و درواقع بیشتر دچار بحران بوده است، محلّ ِ نمایش فیلم است. تعداد سینماها در ایران امروز، چندان بیشتر از این تعداد در قبل از انقلاب نیست. حتّا سینماهایی جایگزین حدود یکصد و هشتاد سینمایی که در دورهی انقلاب، نشده است. در حالی که جمعیت، دوبرابر شده است. البته در سینمای امروز ایران، مانند سینمای گذشته ایران، سانسور، مسئلهیی است. با وجود این که هر فیلمسازِ صاحبنظری، چه زن و چه مرد، کوشیده است با هر اثرش، این محدودیتها را بیشتر کنار زند، اما همچنان محدودیتها بسیار است. هم سانسور رسمی، هم سانسور غیررسمی، و هم خودسانسوری، متأسفانه جزئی از شرایط کار هنری در ایران است و جالب است که سینماگران هم مانند سایر هنرمندان، برای مقابله با این محدودیتها و یا دور زدن آنها، توانستهاند راههایی را بیابند که در فیلمهاشان میبینیم. حتّا بعضی آثار، شاید به دلیلِ همین سانسور، بهتر از آب درآمده؛ چون فیلمساز مجبور شده است در زمینهی چگونگیِ بیان آنچه میخواهد بگوید، بیشتر فکر کند تا بتواند طوری بگوید که سانسورچی نفهمد اما مردم عادی بفهمند. البته گاه، همین نکته باعث شده که بعضی فیلمها آنقدر پیچیده شود که مردم عادی نتوانند از آن لذت ببرند و این، تیشه زدن به ریشهی خود، برای فیلمساز است. با این وجود، باید کلّ ِ نتیجهی کار و ارزش تولیدشده را نگریست. به جای این که ببینیم دولت چه خوب سانسور میکند، ببینیم سینماگران با وجود مشکلاتی که دارند، چه خوب فیلم میسازند.
س ـ شما در مطلبتان در این کتاب، از بحران در صنعتِ سینما میگویید و تأکید دارید که این بحران، حادتر هم میشود.
ج ـ بخشی از این بحران، به محل نمایش فیلمها و سینماها مربوط است و بخشی از آن به مسئلهی سانسور. اصولاً هیچ وقت چشماندازِ سانسور، معلوم نیست. بحرانهای هنری تا حدود زیادی به بحرانهای سیاسی بستگی دارد. اگر جامعه، دارای بحران باشد، هنر هم گرفتار بحران میشود.
س ـ خانم رُز عیسی! اجازه دهید بپردازیم به مشکلاتی که برگذارکنندگان جشنوارههای فیلمهای ایرانی در خارج از ایران دارند. شما از برگذارکنندگان جشنوارههای فیلمهای ایرانی در لندن بودهاید که در سال ۹۹ میلادی برگذار شد. نیمی از ۵۶ فیلم نمایش داده شده در آن جشنواره، تولید قبل از انقلاب ۵۷ بود و نیم دیگر، تولید سالهای بعد از انقلاب. چه مشکلاتی در این کار بر سرِ راهِ شما بوده است، چه در زمینهی گزینش فیلمها و چه خارج کردن آنها از ایران؟
ج ـ این فیلمها را بهراحتی می شود از ایران به خارج بُرد. برای جستجوی فیلمها و گزینشِ آنها هم کافیست که از سینما تِک جویا شوید. البته فیلمهایی هست بویژه از ساختههای قبل از انقلاب که نمیتوانید ببینید. فیلمهایی که در آنها زنان، روسری ندارند یا مینیژوپ پوشیدهاند. خودِ کارگردانان، این فیلمها را در اختیار ندارند. فیلمهایی که ما در جشنوارهی لندن نشان دادیم، بر پایهی تصمیم اولیهی ما نبود. وقتی شروع به کار کردیم، دیدیم فلان فیلمِ مورد نظر، پیدا نمیشود. نسخهی فیلمِ دیگر، خراب است. سومی، زیرنویس ندارد. چهارمی را نمیشود از ایران خارج کرد. اصولاً تصمیم نهایی یک جشنواره، به انتخابِ اولِ کار مربوط نمیشود. در ابتدا اگر صد فیلم، مورد نظر شما باشد، فقط سی فیلم را ممکن است بتوانید در جشنواره نمایش دهید. مانند اروپا نیست که مثلاً سینما تک در فرانسه، نسخهیی از همهی فیلمها را داشته باشد که در این کشور ساخته شده است. اینطور نیست که شما مرجعی داشته باشید که همیشه قابلِ مراجعه باشد. در لندن بسیار سادهتر است که شما جشنوارهی فیلمهای آلمانی، فرانسوی یا آمریکایی برگذار کنید تا جشنوارهی فیلمهای ایرانی.
|