|
|
با پوران فرخزاد (نویسنده، شاعر، و گردآورندهی روايتِ تاریخِ حضور و حضورِ تاریخیِ زنان در ایران و جهان)
زن از کتيبه تا تاریخ مهدی فلاحتی نویسنده: پوران فرخزاد ۲۰۹۰ صفحه انتشارات زریاب، تهران
در ایران اگر نوشتن خاطرات، رواج یافته اما فقر دانشنامههایی که بشود با مراجعه به آن از احوال بزرگان فرهنگ ایران جویا شد، کاملا آشکار است. خاطرات، عمدتا خاطرات چهرههای سیاسی و این اواخر، حکومتیست. و زندگینامهها هم بيشتر بر پایهی همین خاطرات، قابل تبیین است. اتوبیوگرافی در ایران، چندان قابل توجه نبوده و نیست و زندگینامهی دیگران هم از لابلای سطرها و متنها و کتابهای گوناگون باید دریافته شود. اما آنچه زمینهی باروری فرهنگی انسان امروز را فراهم آورده، حضور و تلاش فرهنگسازانی بوده است که تاریخ فرهنگ را ساختهاند و یافتههای فرهنگی ما امروز، حاصل تلاش همآنان است. که بودهاند این فرهنگسازان و فرهنگورزان؟ چگونه زیستهاند؟ در چه موقعیت اجتماعی- سیاسی بودهاند؟ شرایط حاکم بر موقعیتشان با آنان چگونه رفتار کرده است؟ و پرسشهایی چنین از کجا باید پاسخ گیرد؟ «دانشنامهی زنان فرهنگساز ایران و جهان»، پاسخیست به همین پرسشها- البته دربارهی زنان فرهنگساز. این دانشنامهی دوجلدی که با عنوان اصلی «زن از کتیبه تا تاریخ» منتشر شده، در بیش از دو هزار صفحه فراهم آمده و گاه با عکس و تفصیلات و گاه به طور مختصر و در چند سطر، اطلاعاتی از زندگی و آثار چند هزار زن نامدار ایران و جهان در عرصهی فرهنگ و هنر ارائه کرده است. این دانشنامهی ارزشمند البته به دلیل برخوردار نبودن از یک ویراستار یا گروهی ویراستار مناسب، به ایرادهای گاه چشمگیری هم آلوده است؛ از جمله: نوشتار فارسی غلط بسیاری نامها، واژهها و ترکیبهای زبان فرانسه. پوران فرخزاد، مولف این دانشنامه، در مقدمه نوشته است: «گردآوری، نوشتار، ترجمه، پژوهش، ویراستاری، غلطگیری، نظارت بر صفحه آرایی و تهیه و آماده کردن عکسها، فقط محصول کار یک نفر است. و بدینسان به راحتی نمیتواند با دیگر دانشنامههایی از این دست که در غرب، به فراوانی به چاپ میرسد، گوی برابری بزند».
***
س - خانم فرخزاد! چرا کاری چنین گسترده میباید دست تنها انجام بگیرد؟ آیا امکان نداشته تا بخشی از این کار را موسسه، یا ناشری به عهده بگیرد و یا بتوان از کمکهای دولتی برای انجام این کار، بهرهمند شد؟
ج - من به هیچوجه به کار دولتی معتقد نیستم؛ نه تنها در ایران، در کل جهان. کار دولتی، محدود میشود و به همین دلیل، موافق ذوق و سلیقهی من نیست. گذشته از این، در ایران چنین مرجع و مرکزی نداریم و اگر هم باشد برای کار ما نیست. در ایران، دستهبندی آشکاریست. دو گروه نویسنده، دو گروه شاعر، دو گروه محقق. و اینان بر پایهی وابستگیشان میتوانند پیش بروند. من هرگز نه در گذشته و نه حال و نه در آینده، با هیچ دولتی نمیتوانسته و نخواهم توانست کار کنم. بنابراین مجبور شدم به دلیل بحران اقتصادی، بحران کتاب، و بحران نشر، خود به تنهایی این کار را انجام دهم. ما در ایران، کمتر ناشری را میشناسیم که حاضر باشد سرمایهاش را به خطر بیندازد. بخصوص که در ایران، کتابهای فرهنگ، چندان مشتری ندارد. اگرچه این دانشنامه، خیلی خوب به فروش رفت اما در آغاز، هیچ ناشری تصور نمیکرد که این کتاب بتواند جایی برای خود باز کند. بویژه که قیمتش هم گران است و در حدود یازده هزاروپانصد تومان به فروش میرسد. برای این کتاب، من حتا نتوانستم ویراستار داشته باشم چون پول پرداختش را نداشتم. مجبور شدم خود با وسواس، کاری را که در اروپا و آمریکا، یک گروه انجام میدهند، یکتنه انجام بدهم. خب، این باعث شد فشار خیلی زیادی به من آید و دچار ناراحتی جدی چشم شوم. هم کار روی این کتاب، خیلی به من فشار آورد و هم کار روی کتاب دیگری که با همین موضوع اما فقط دربارهی زنان ایران است.
س- این کتاب، چقدر و چگونه کار برده است؟
ج- من شعر مینویسم، داستان مینویسم، گاه ترجمه میکنم و تحقیق هم بخشی از کارهایم است. بنابراین نمیتوانم بگویم اگر روی این کتاب، ده سال طول کشیده، من تمام این ده سال را فقط به همین کتاب پرداختهام. ولی در این مدت، اشتیاق من همیشه به این کار، بیشتر و بیشتر شده. وقتی روی موضوعی تحقیق میکنید خود تحقیق، شما را به حوزههای وسیعتر میکشد. از این کتاب به آن کتاب و همینطور...تا ناگهان میبینید یکهفته است که مثلا روی فلان موضوع، ایستادهاید و غور میکنید. اول، زندگینامهها را از فرهنگنامههای گوناگون انگلیسی و از کتابهای فرانسه با فرانسهی کمی که میدانم، و از کتابهای آلمانی با آلمانی دست و پا شکستهای که میدانم، و زبانهایی که اصلا نمیدانم با کمک فرهنگ لغت، کار کردهام.گاه دوستان به من یاری رساندهاند. بخش زنان جهان را فکر میکنم که به جایی رساندهام ولی مسئله مهم برای من ایران بوده است؛ پرسه زدن در تواریخ ایران. ما از قرن دوم، تاریخ نوشته داریم تا همین امروز. گشتن در این تاریخنامهها، یک عمر میخواهد. تاریخ ما به زنان، بسیار ستم کرده است. من برای پیدا کردن یک زندگینامه، گاه مجبور شدهامبیست کتاب را ورق بزنم؛ یک سطر از آن کتاب، نیم سطر از این کتاب و همینطور که در پیشدرآمد نوشتهام مثل یک چینی بند زن عمل کردهام و سعی کردهام از لابلای این سطرها این زنان را پیدا کنم. اگرچه من کتاب اولم را کامل نمیدانم و کتاب دومم به اسم «کارنمای زنان کارای ایران» را مکمل آن میدانم. این کتاب را از اسطوره، از آناهیتا تا امروز کار کردهام و توانستهام گروههاگروه زن را در این کتاب ثبت کنم؛ و امیدوارم این کتاب، به زبانهای دیگر هم ترجمه و منتشر شود و شناسنامهیی باشد برای زنان بسیار بزرگ ایران.
س- شمار زنانی که در این دو جلد کتاب «زنان فرهنگساز ایران و جهان» ثبت کردهاید، چند هزار نفر است؟
ج- در حدود چهار هزار.
س- کل این فرهنگنامه را شاید بشود به دو بخش عمده تقسیم کرد. بخشی که کاملا خدمتگزار هدف و جهت مولف است، بخشیست که بسیار قوی تنظیم شده و توضیحات روشنگر و آگاهی بخشی دربارهی زنان برجستهی تاریخ میدهد، با دقت در بیان مطلب. در این میان، سرگذشت رقیه بهزادی، یک نمونه است که نثر آن، نثر پوران فرخزاد است. اما بخش دیگر این دانشنامه، بخش ضعیف آن است. برای مثال، مانند زندگینامهی فاطمه سلطان امامی در صفحهی ۲۷۳، در این دو جلد بسیار است. توضیحات، بسیار ناقص و محدود است. در زیر عنوان امامی، فاطمه سلطان آمده است: «فاطمه سلطان امامی، دختر میرزا دارا، با نوی شاعری از ابهر بود که تنها منظومهیی به نام پدیدهی فاطمیه از او باقی مانده است». همین. این متن، نشان میدهد که قاعدتا امکان توضیح بیشتر بوده اما چرا نیامده است. امکان توضیح بیشتر بوده، زیرا: اولا «میرزا دارا» که بوده است که ایشان دختر او بوده؟ و ثانیا اگر منظومهیی با نام «پدیدهی فاطمیه» از او باقیست، دستکم بیتی، بندی از این منظومه یا اشارهیی به نحوهی کار این بانوی شاعر، لازم بوده است.
ج- سخن شما کاملا درست است ولی به اندازهیی مآخذ ما ناقص است که نمیتوان از این پیشتر رفت. من بسیاری از این زنان را در هر ماخذی که گشتهام، افزون بر این چند سطر، نیافتهام. چیزی نه از پدرش که میرزا داراست باقی مانده، نه از خود او. نمیدانم چرا نسبت به زندگینامه همیشه بیاعتنا بودهایم. در مورد مردان هم چنین است. اگر به تاریخ ادبیات، دقیق بنگریم میبینیم که از شاعران مردمان هم چیزی نمیدانیم. ما از فردوسی، حافظ، سعدی، چقدر میدانیم؟ ما عادت نداشتهایم زندگینامه بنویسیم. وقتی شخصیت حافظ برای ما ناروشن است، فکر میکنید چگونه میتوان زندگی فاطمه سلطان امامی را دانست که در ابهر، مرثیهیی سروده است؟ اما این که با این وجود، چرا من این نامها را آوردهام؟ در آغاز به ثبت این نامها با این توضیحات ناقص، علاقهیی نداشتم. ولی وقتی تاریخ را ورق زدم و وضع اجتماعی کنونی را با وضع اجتماعی آن زمان مقایسه کردم، دیدم اگر زنی در دهکورهیی آمده مرثیه سروده یا مدرسهیی باز کرده، مکتبی باز کرده، و برای آموزش دیگران زحمت کشیده، من حق ندارم با دید زن قرن بیست و یکم به او نگاه کنم. باید آن دوره و تاریخ اجتماعیاش را در نظر بگیرم و آنگاه در مییابم که چقدر این زن، بزرگ بوده است. و به این دلیل، من این زن را در این کتاب، ثبت کردهام.
س- ثبت نام این زنان در این کتاب، چنان که اشاره میفرمائید، به دلیل اهمیت اثر فرهنگی و ادبییی است که خلق کردهاند. جدا از این، آیا فکر میکنید که جنبههای دیگر زندگی این زنان که بیواسطه ربطی به موضوع مورد نظر نداشته ست- مانند شغل احتمالا تغییر یابندهی این افراد- میبایست در کتاب میآمده؟ منظورم اینست که حال این افراد، مهم است یا اثری که بر کل تاریخ فرهنگ و ادب میگذارند؛ بویژه در دانشنامهیی که برای سالیان دراز مرجع خواهد بود؟
ج- بر این دانشنامهها هر سال، تکملهیی میآید و تصحیحاتی بر آنها انجام میشود. من در زمان حال، زندگی میکنم و از این که به اینان این احترام را گذاشتهام، بسیار خوشحالم.
س- ببينيد! برای مثال در انتهای توضیح ذیل نام گلی امامی، نوشتهاید: «گلی امامی، از سالها پیش، کتابفروشی زمینه را در خیابان مقصود بیک شمیران، اداره میکند و از بانوان موفق ما بشمار میآید.» منظور من، همین بند است. بیست سال دیگر که گلی امامی، احتمالا کتابفروشی زمینه را اداره نکند یا از خیابان مقصود بیک به خیابان دیگری نقل مکان کند، این توضیح دربارهی ایشان صدق نخواهد کرد. بنابراین، بنده که به دانشنامه مراجعه میکنم، اصولا بر این توضیحات، مکث نمیکنم.
ج ـ کاملا حرف شما درست است. اما شرایط کنونی را هم در نظر بگیرید. نمیدانید خانم گلی امامی در چه شرایطی آن کتابفروشی را برای زنان تاسیس کرده است؛ و چقدر این اقدام او در روحیهی زنان ما که مطرود و محکوم شده بودند، موثر بوده است. ممکن است ارزش این کارها در بیست سال دیگر، به چشم نیاید یا اصلا در بیست سال دیگر، این کارها چنین ارزشی نداشته باشد؛ و بنابراین اگر بیست سال دیگر، چاپ تازهیی از این دانشنامه منتشر شود، ما این بند را از ذیل نام گلی امامی، حذف میکنیم. این کتاب را من برای درون کشورمان نوشتهام. آدمهای بسیاری در ایران میخواهند بدانند خانم گلی امامی چه کاری دارد انجام میدهد. برای زنان و مردان ما بسیار جالبست که بدانند یک آدم معروف، چه میکند، چگونه زندگی میکند، چگونه نبرد کرده برای ماندن در جامهی زنانگیاش در این جامعه. بسیار مهم است در این کشور.
|