نوروز بر زمينه ي تاريخ

 

 

          

اگر تاريخ ما ، تاريخ حوادث اخطارنکرده، تاريخ دلهره ها و اضطرابهاي مداوم است ؛ اگر تاريخ نابودي ارزشها وتاريخ فراموشيهاست ، امّا بازپيداييِ ارزشهاي نابودشده را نيز درخود پرورش داده است . کدام نابودي ست که آفرينش برتر را در خود نپرورده باشد؟ و کدام خرابي و ويراني ست که آباديِ دوباره را در پي نداشته باشد؟

پاسخ ، در متنِ تاريخ است . مردمي ما اگر به سخنِ شاملو « حافظه ي تاريخي ندارند » ، امّا تاريخِ محافظ دارند .

تاريخِ غرورانگيز و کهنِ ماست که حفظمان مي کند و نمي گذارد در فراموشخانه ي هويت باختگي ، اسير شويم .

سرفصلهاي برجسته ي تقويم ، هميشه براي ما معنايي به گستره ي تاريخ اجتماعي و سياسي ايران داشته است .

نوروز ، بزرگترين سرفصلِ برجسته ي تقويمِ ماست : زمستانِ گذرنده و بهارِ درپيش . زمستانِ نابودکننده و بهارِ بازآفرين . و نيز زمستانِ نابودشونده و بهارِ از دورپيدا .

افسانه ها و داستانهاي خيالي و خيال انگيزي که طبيعتا بر يک زمينه ي يک واقعيت ، شکل گرفته و شکل عوض کرده اند ، همه ، نوروز را به دورانِ آرياييِ پيش از ظهور زرتشت ، منتسب مي کنند . « اين جشن ، در اصل ، يکي از دو جشنِ آريايي بود . آريائيان در اعصارِ باستاني ، دو فصلِ گرما و سرما داشتند . فصلِ گرما شاملِ بهار و تابستان ، و فصل سرما شاملِ پائيز و زمستان مي شد ... در هريک از اين دوفصل ، جشني برپا مي داشتند که هردو آغاز سال نو به شمار مي رفته . نخست ، جشني که به هنگامِ آغازِ فصل گرما -  يعني وقتي که گلّه ها را از آغل ها به چمن هاي سبز و خرّم مي کشانيدند و از ديدنِ چهره ي دل آراي خورشيد ، شاد و خرم مي شدند ( نوروز ) -  و ديگر درآغازِ فصل گرما که غلّه را به آغل کشانيده ، توشه ي روزگار سرما را تهيه مي ديدند ( مهرگان ) . ۱

و از قرن پنجم هجري که تقويم جديد به سفارش جلا ل الدين ملکشاه سلجوقي تنظيم شد و چهار فصل سال ، از آغاز بهار تا پايان زمستان -  چنان که امروز -  تدقيق شد ، نوروز، روز اول بهار ، يک روز پس از پايان زمستان ، تثبيت شد .

در مورد چگونگي و مدت برگذاري جشن نوروز، مسلّم اين است که فقط روز اول فروردين برگذار نمي شده ، و چند روز دوام داشته است ( چند روز تعطيلي و تداوم عيد ، خاصه پنج روز نخست فروردين همچون تعطيل رسمي در اغلب مراکز و مناطق ايران ، نشان از همين ريشه ي تاريخي دارد ) . يکي از دقيقترين توضيحات دراين باره ، از ابوريحان بيروني ست : « و آنچه از پسِ او [ نوروز ] است از پنج روزِ همه ي جشنهاست و ششم فروردين ماه ، نوروز بزرگ است  زيرا که خسروان بدان پنج روز، حق هاي حشم و گروهان بگذارندي و حاجت ها روا کردندي ؛ آنگاه بدين روز ششم  خلوت کردندي خاصگان را . و اعتقاد پارسيان اندر نوروزِ نخستين است که اول روزي ست از فرنامه  و  بدو فلک آغاز گرديدن » . ۲

در مورد سبزه ي عيد ، رسم اين بوده است که بيست و پنج روز پيش از نوروز در صحن شاهي ، ستونهايي از خشتِ خام برپا مي کردند و بر هر ستون ، دانه يي سبزشونده مي کاشتند : گندم ، جو ، برنج ، ارزن ، کنجد ، لوبيا ، عدس ، ماش ، نخود و ... با اين گمان که هرکدام از دانه ها سبزتر و پربارتر شود ، محصولش درآن سال، فراوانتر خواهد بود . و در روز شانزدهم فروردين ، سبزه ها را از ستونها برمي گرفتند [ ريشه ي رسم امروزيِ سبزه ي عيد ؛ که از دو يا سه هفته پيش از نوروز ، دانه هاي سبز شونده کاشته مي شود و در روز سيزدهم فروردين به آبِ رود سپرده مي شود ] .

اين پيشينه و اين تاريخ را مردم ، هميشه عزيز داشته اند و حتّا در سختترين شرائطِ ناهنجارِ اجتماعي نيز برگذاري جشن نوروز را ادامه داده اند . اگر امير و خان و خليفه يي ، مخالف مراسم و جشنهاي ملّي بوده ، با قرارگرفتن در برابرِ اشتياقِ عمومي و پايدار مردم به برگذاري آنها ، ناگزير، تن به سازش داده است . نخستين خلفاي اسلام ، آنگاه که اِعمال سلطه در اين عرصه را ناممکن ديدند ، به ناديده گرفتن جشن و مراسم نوروز ، اکتفا کردند و وقتي در برابرِ فشارِ زيرکانه ي مردم -  به شکل ارسال هداياي نوروزي به خليفه -  قرار گرفتند ، به هداياي نوروزي ، نام خراجِ سالانه دادند و آنرا پذيرفتند! شدتِ اين کشاکش ميان مردم و خلفا را در روايتِ زيباي طبري از برگذاري نوروزِ ۲۴۸ هجري ، به روشني مي توان دريافت :

« در روز چهارشنبه  سه شب از جمادي الاول رفته مطابق با شب يازدهم حزيران در بازارهاي بغداد از جانب خليفه منادي ندا در داد که در شب نوروز آتش نيفروزند و آب نريزند [ رسم اين بود که در شب نوروز ، مردم ، آتش مي افروختند و در صبح نوروز، به هم آب مي پاشيدند]  و نيز در روز پنجم همين مذاکره شد ولي در هنگام غروب روز جمعه [ که محتسب ، برگذاري جشن را عليرغم ممنوعيت آن ، توسط مردم ، قطعي ديد] بر بابِ سعيد بن تسکين  محتسب بغداد که در جانب شرقي بغداد است ندا در دادند که اميرالمؤمنين مردم را در افروختن آتش و ريختن آب  آزاد گردانيده است . پس عامه اين کار را به افراط رسانيدند و از حد تجاوز کردند چنان که آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ريختند .» !  ۳                                                                                     

کشاکشي چنين در روند تاريخ ما به آنجا رسيد که به تدريج اعلام شد همه ي وقايع مهمِ زمين و زمان ، از ازل ، در نوروز ، رخ داده و در حقيقت ، اين رسم کهن ، يک رسم ملي نبوده و از آنِ ايرانيان ، بلکه روز رخداد وقايع مهم زمين و آسمان بوده و از آنِ همه ي فرزندان آدمِ ابوالبشر ؛ خاصه فرزندان ابراهيم .

محمد بن شاه مرتضي ، معروف به محسن فيض ( ۱۰۰۷ -  ۱۰۹۷ ه . ق. ) در رساله يي ( به فارسي )  در وصف نوروز چنين نوشته است :

« چنين روايت کرده معلي بن خنيس که در روز نوروز نزد منبع حقايق و دقايق ، امام جعفر صادق عليه السلام رفتم ، فرمود آيا مي داني امروز چه روز است ؟ گفتم فداي تو شوم  روزي ست که عجمان تعظيم آن مي نمايند و هديه به يکديگر مي فرستند . فرمود به خانه ي کعبه سوگند، باعث آن تعظيم  امري قديم است . بيان مي کنم آن را براي تو تا تو بفهمي . گفتم اي سيّد من ! دانستن ِ اين را دوست تر دارم از آن که دوستان مرده ي من زنده شوند و دشمنان من بميرند . پس فرمود اي معلي ! نوروز روزي ست که خداي تعالي عهدنامه يي از ارواح بندگان خود گرفته که او را بندگي نمايند و ديگري را با او شريک نسازند و ايمان بياورند به فرستاده ها و حجتهاي او و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين  ، اول روزي ست که آفتاب طلوع کرده و بادي که درختان را بارور مي سازد، وزيده ، و خرّمي زمين آفريده شده ، و روزي ست که کشتي نوح بر زمين قرار گرفته ، و روزي ست که خداي تعالي زنده گردانيد جماعتي را که از بيم مرگ از شهر و ديار خود بيرون رفته بودند و چندين هزار کس بودند ، پس اولا حق تعالي حکم کرد ايشان را که بميرند ، بعد از آن زنده گردانيد ، و روزي ست که جبرائيل عليه السلام بر حضرت رسالت صلي الله عليه و آله نازل شد به وحي و روزي ست که آن حضرت بتهاي کفّار را شکست و روزي ست که حضرت رسالت صلي الله عليه و آله امر فرمود ياران خود را که با حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت امارت نمايند ، و روزي ست که حضرت امير المؤمنين عليه اسلام را ميان جنّيان فرستاد که بيعت کردند ، روز ي ست که آن حضرت در جنگ نهروان فتح کرد و به قتل رسانيد ذوالثديه را که سرکردهء خوارج بود ، و روزي ست که قائم آل محمد يعني حضرت صاحب الامر ظاهر مي شود ، آن حضرت بر دجّال ظفر مي يابد و آن ملعون را در کناسه که محله يي ست در کوفه از گلو مي کشد . و هيچ نوروزي نيست که ما توقع خلاصي از غم نداشته باشيم زيرا که اين به ما و شيعيان نسبت دارد ، عجمان آن را حفظ کرده اند و شما ضايع کرده ايد . » !  ۴ 

 

 

۱-  دکتر محمد معين ، مجموعه مقالات .

۲-  التفهيم .

۳-  تاريخ طبري ، جزء دهم .

۴-  ملا محسن فيض ، پنج رساله .

 

 

                                                            مهدی فلاحتی                     پاريس -  نوروز ۱۳۶۸