با غلامحسين صالحيار

 (از روزنامه نگاران قديمي و سردبير روزنامه­ی «اطلاعات» در دوره انقلاب ۵۷)

مافياي رسانه­يي

نويسنده و گردآورنده: رحمت الله صادقي

۸۲۴ صفحه                                                                                                 مهدی فلاحتی

انتشارات گفتمان ، تهران

« مردم ايران، اين حق را دارند كه فارغ از ناامني­ها، رنج­ها، تلخكامي­ها و دردهاي تاريخي، دمي بياسايند. ضامن اين آسودن، رسانه­ها هستند كه بايد حافظ و نگهبان و چشم بيناي مردم باشند. پشت كردن به ملت و دفاع يكسويه و بي امان از برخي جناح­هاي پيكره­ي حاكميت، رسانه­ها را از خصلت و حيثيت، تهي مي­كند».

آنچه آمد، پاره­يي از متن كتاب دو جلدي «مافياي رسانه­يي» است به قلم رحمت الله صادقي. در اين دو جلد كتاب، نه به همه ي رسانه­هاي نوشتاري، تصويري و گفتاري، بلكه تنها به مطبوعات پرداخته شده و انگيزه  اين پرداختن هم، جدال «كيهان» با روزنامه­ي دولتي «ايران» و خبرگزاري دولتي ايران، در مقطعي از سال ۱۳۷۹ است. البته كل مطالب كتاب، تنها به اين انگيزه محدود نشده و نوشته­هاي «كيهان» در دوره­هاي حساسِ چهار سالِ ۷۶ تا ۸۰ را  زير ذره بين گذاشته است. افزون بر اين كه تاريخچه­ی ايجاد مؤسسه و روزنامه­ي كيهان و نيز خبرگزاري جمهوري اسلامي، به شيوه­يی خواندني، در اين كتاب آمده است. بر اين زمينه، رحمت الله صادقي به مفهوم پايه­يي و جامع رسانه پرداخته و دو پرسش اصلي را مطرح كرده است: رسانه چيست؟ براي كيست؟

جدال­هاي رسانه­يي نمي­تواند به اين پرسش­ها پاسخ روشني بدهد، جز آن كه آشكار كند كه هدف، خدمت به اين گروهبندي يا آن گروهبندي سياسي­ست. در دهه­ي چهل و پنجاه خورشيدي ـ به عنوان يك استثناء  توسط عباس مسعودي و سناتور مصباح زاده، جدال مطبوعاتي «كيهان» و «اطلاعات» گاه از خواندني­ترين بخش­هاي اين دو رسانه بود. غلامحسين صالحيار، سردبير روزنامه­ی «اطلاعات» در دوره­ی انقلاب ۵۷، مي­گويد آن جدال، جدال دو جناح حكومت نبود  كه دو جناحي در حكومت نبود. جدالي بود بر سر كسب حوزه­ي وسيع­تر آگهي و تبليغات؛ براي درج تازه ترين خبرها؛ براي احراز مقام نخست در شهرستان ها و ارسال چاپ اول به شهرستان ها؛ رقابتي حرفه يي بود، نه جدالي جناحي. اما برخورد رسانه ها در جمهوري اسلامي، در واقع، برخورد «حزبي»ست، و نشاندهنده بيماري رسانه­یی فقدان رسانه­هاي حرفه­يي در ايران است.

***

س - اقاي صالحيار! قبل از هر چيزي، خوبست كه به همان پرسش­هاي اصلي اين كتاب، بپردازيم. رسانه چيست؟

ج - وسيله­ي انتقال است. حاكي از رساندن است. رساندن خبر به مخاطب است. رسانه  ممكن است در انواع مختلف باشد. رسانه­يي باشد كه به منظور خاص، براي پيش بردن نظري حال اقتصادي يا نظري سياسي يا فرهنگي منتشر شود و يا مردم را در جريان وقايعي كه در كشورشان يا در منطقه­يي كه منتشر مي­شود و يا در سراسر دنيا اتفاق مي­افتد، قرار دهد. بنابراين، هر رسانه­يي بنا بر جمعيت، تركيب، سواد، علاقه­هاي مختلف هر منطقه و كشوري، مي­كوشد مسائل مورد نياز مردم را هر چه بيشتر در اختيارشان قرار دهد. حال، اگر اين مسائل، به صورت اختصاصي براي هر گروهي خاص باشد مانند روزنامه­ها و ساير مطبوعاتي كه يك حزب خاص، يك سياست خاص، يك منافع خاص را منعكس مي­كند نشريه­ي منعكس كننده­ي اين مسائل را مي­گوييم نشريه­يي اختصاصي. اين­ها حرفه­يي به معناي عام نمي­توانند باشند. و طبيعي­ست كه اين نوع نشريات اختصاصي، در صفحه­ی شناسنامه يا كنار كليشه­ي اسمشان، اعلام  مي­كنند كه اين ارگان فلان مؤسسه، فلان حزب، سازمان يا اتحاديه است. معمولاً رسانه­ي حرفه­يي، بيشتر در پي مسائلي­ست كه مورد علاقه و احتياج و پي­گيري جمع كثيري از افراد ساكن در جايي­ست كه آن نشريه در آن منتشر مي­شود. حال اگر محلي­ست، منطقه­يي­ست، مي­گوييم Local و اگر مربوط به يك مملكت باشد، مي­گوييم National و ملي و سراسري. روش يك رسانه براي انتشار، بستگي به اين دارد كه جزء كداميك از اين دسته بندي­ها باشد. يعني حرفه­يي باشد و در پي رفع نياز عمومي، يا اختصاصي باشد و دنبال نياز آن مؤ سسه يا سازماني كه آن نشريه را منتشر مي­كند.

س-  معيار تشخيص اين دو نوع نشريه-  حرفه­يي (ژورناليستي) و حزبي) سازماني)-  چيست؟ بسا نشريات حزبي و سازماني هستند كه خود را نشريه­ي حرفه­يي مي­بينند و تصور مي­كنند كه در سطح كل جامعه مي­توانند كاركرد یک نشريه­ی حرفه­يي را داشته باشند. اين نشريات، قيد نمي­كنند كه ارگان كدام سازمان يا دستگاه يا منعكس كننده­ي كدام نظر خاص­اند، املا عملاً  نشريات حرفه­يي به مفهوم عام ژورناليستی نيستند. معيار تشخيص اين ها از يكديگر چيست؟

ج - اگر نشريه­يي به صورت حرفه­يي كار كند، به زودي صاحب تيراژ مي­شود. يعني، به زودي در صد مهمي از مردم خرج اين نشريه را تأمين مي­كنند  و از راه خريدن نشريه و بالا بردن تيراژ آن، امكان تأمين مخارج آن نشريه را فراهم مي­كنند. در حالي كه نشرياتي كه بطور خصوصي اداره مي­شوند و براي ترويج يك فكر و يك نظر خاص، توزيع مي­شوند، منافع عام را منعكس نمي­كنند و ناگزيرند همواره توسط همان سازمان و دستگاهي كه منتشرشان مي کند، تأمين مخارج شوند. در همين تهران، در روزنامه­هايي كه منتشر مي­شود، آگهي ـ آگهي­هاي گوناگون ـ كم است.

منظورم صفحات اختصاصي نيازمندي­هاست؛ كه پر كردن آن ها وظيفه روزنامه نيست؛ وظيفه­ی مؤسساتی­ست كه برنامه­هاي مربوط را برگذار مي­كنند يا خبرهاي مربوط به نيازمندي­هاي عمومي را می­خواهند پخش كنند. مثل آگهي­هاي ترحيم كه برگزار كنندگان اين مراسم، نيازمند پخش خبر آن هستند؛ مثل كساني كه آگهي به دنيا آمدن نوزادي را مي­خواهند بدهند به روزنامه­ها؛ كساني كه در مورد احتياجات مردم، آگهي مي‌كنند - مانند تامين شغل. اين ها معمولاً در روزنامه‌هاي ايران، نيست و اگر هم هست، بسيار كم است. تنها، روزنامه­ي «همشهري»ست و درحد بسيار ضعيف «ايران» كه از اين «نيازمندي‌ها» برخوردارند. البته «اطلاعات» و «كيهان» هم كه عصر منتشر مي‌شوند، از زمان گذشته، سهم مختصري دارند اما نه به صورتي كه بايد.

«اطلاعات» و «كيهان»، در گذشته، واقعاً روزنامه‌هاي خبري بودند و حرفه‌يی.

س- اجازه بدهيد قبل از اين كه وارد موضوع نشريات مشخص در ايران بشويم، همين بحث نظري در مورد مفهوم رسانه را پيش ببريم تا با روشني بيشتر به موارد مشخص بشود پرداخت.

ج- من، تنها از نظر نوع حرفه، نام اين دو روزنامه را به عنوان مثال، ذكر كردم. وگرنه نظرم به روزنامه‌ي ويژه‌يي نيست . «همشهري» و «ايران» را هم كه گفتم، يكي­ش ارگان شهرداري تهران است و ديگري ارگان خبرگزاري دولتي جمهوري اسلامي. بعد از ظهري‌ها (كيهان و اطلاعات) كه گفتم قبلاً حرفه‌يي بودند، حالا توسط حاكميت، مصادره شده­اند. و اگر هم در بودجه نقصي پيدا كنند، طبيعي­ست كه حاكميت بايد اين نقصشان را برطرف كند.

س- از نشريات حرفه‌يي و حزبي به تعبير خود، سخن گفتيد. اشاره كرديد كه دولت هم مي‌تواند نظر خود را از طريق ارگان‌ها  و نشرياتي كه بر آن ها نظارت مستقيم دارد، منتشر كند. البته اين نظارت مستقيم حكومت، دو معنا دارد: يا مي‌تواند به صورت سانسور بر اين و آن نشريه، اعمال شود و يا به صورت در تملك كامل درآوردن اين و آن نشريه. درچنين صورتي هم قاعدتاً بايد اين روزنامه‌ها و نشريات تحت نظارت مستقيم حكومت را، نه نشريات حرفه‌يي به مفهوم مورد نظر اين بحث، بلكه به عنوان نشريات «حزبي» بنگريم.

ج - روزنامه‌هايي كه در ايران منتشر مي‌شوند، اگر بودجه‌شان مستقيماً توسط دولت، تامين نشود، به طور غيرمستقيم، از كمك دولتي، بهره‌مند مي‌شوند؛ و به اين ترتيب، نوعي حالت حرفه‌يي­شان را از دست مي‌دهند. مثلاً مي‌دانيد كه يكي از كارهايي كه در ايران مي‌شود، اينست كه گران‌ترين وسيله­ي توليد رسانه‌يي نوشتاري، يعني هزينه‌ي كاغذ  و فيلم و زينك را دولت مي‌پردازد. طبيعي­ست وقتي نشريه‌يي اين كمك را از دولت، يا از حاكميتي كه بر اين نشريه مسلط شده، دريافت كند، ديگر نمي‌تواند حرفه‌يي باشد. ما نشرياتي داريم كه تيراژ هزار يا دوهزارتايي دارند. ولي با چاپخانه بند و بست مي‌كنند و تيراژ خود را بيست هزار تا اعلام مي‌كنند. بعد، از پول كاغذ هجده هزار تاي اضافه، مخارج خود، و اداره زندگي خود و كاركنانشان را تامين مي‌كنند. به اين ترتيب، اين نشرياتي كه عملاً منعكس كننده‌ي نظريات دولت و حاكميت مي­شوند، به هيچ وجه نمي‌توانند حرفه‌يي باشند؛ و بيشتر مسائلي را مطرح مي‌كنند كه مورد علاقه‌ي حاكميت باشد.

س - بر همين زمينه بود شايد كه در ايران، «مافياي رسانه‌يي» مصطلح شد. رسانه‌هاي دولتي، در دوره ي « دولتِ اصلاح طلب»، يك رسانه‌ي مهم وابسته به رأس هرمِ حكومت - «كيهان» - را به عنوان تجسم مافياي رسانه‌يي معرفي كردند. آيا خود رسانه‌هاي دولتي، بري از اين باند بازي‌ها و زد و بندهاي مافيايي هستند؟

ج - كسي كه روزنامه­يي در ايران منتشر مي‌كند، اگر روزنامه‌اش وابسته به اين و آن نهاد باشد، نمي‌تواند شخصاً مخارج آن را تامين كند. بنابراين ناگزير است روزنامه‌اش را در جهتي منتشر كند كه دولت، حاكميت، يا عواملي كه تشكيل دهنده‌ي احزاب هستند، مخارجش را تامين ‌كنند. به هيچ وجه امكان ندارد كه كسي روزنامه‌يي با خط خاص سياسي‌يي منتشر كند، و همزمان بخواهد نيازهاي مردم را هم برطرف كند، آگهي‌اش را هم داشته باشد، و به عنوان نشريه‌يي فراگير بتواند روزنامه‌اش را در تهران و شهرستان­ها توزيع كند و حتا به خارج از كشور بفرستد. اين كار، بطور مستقل امكانپذير نيست. در كشور ما دو جريان كلي سياسي وجود دارد: محافظه‌كاران و اصلاح‌طلبان. ترديدي نيست آناني كه روش خود را در جهتي از حاكميت، براي تامين مخارج خود، سازمان مي‌دهند، به منظور آن كه انتشار روزنامه برايشان صرف داشته باشد، هزينه­ي اين كارشان ناگزير به يكي از اين دو جناح محول مي‌شود.

س - بنابراين، تفاوت تلقي از فرهنگ و سياست نيست كه در اين زمينه تعيين كننده است، بلكه اساساً - بنا به تعبير شما- نياز مالي براي تامين مخارج روزنامه است كه اين نشريات موجود را با اين تفاوت كه مي‌بينيم، به بازار عرضه مي‌كند؟

ج - مديران، مسئولان، و اداره كنندگان اين نوع روزنامه‌ها به نوعي از طرف دولت يا حاكميت تعيين مي‌شوند. دركشور ما، حاكميت و دولت، نقش تعيين كننده دارند. چون اولاً تا به كسي اعتماد پيدا نكنند، به او امتياز روزنامه نمي‌دهند. در حالي كه در بيشتر كشورها، روزنامه منتشر كردن، نيازمند كسب اميتاز خاصي نيست. كسي كه مي‌خواهد روزنامه منتشر كند، مي­نويسد من خيال دارم روزنامه‌يي با اين خصوصيات فني منتشر كنم، اسمش را هم فلان مي‌گذارم. اين نوشته‌ را مي‌دهد به شهرداري منطقه‌يي كه در آن ساكن است. اين كار را به اين دليل انجام مي‌دهد تا كس ديگري نتواند از اسمي كه او انتخاب كرده، استفاده كند. بعد، اين كه او كيست؛ جامعه‌اش را چقدر مي­شناسد؛ چقدر با كار روزنامه‌نويسي آشناست و چقدر با مناسبات تيراژ و آگهي آشناست، به خودش مربوط مي­شود كه دنبال اين كارها رفته باشد. ممكن است او تجربياتي در پيوند با فلان مكاتب فرهنگي يا هنري داشته باشد يا علاقه­ی خاصي به اين مكاتب داشته باشد، بنابراين در پي نويسندگاني مي‌رود كه در اين زمينه‌ها مي‌شناسد. در كشور ما چنين وضعي نيست. و برخلاف همه جاي دنيا، يكي از كارهاي روزنامه‌ها شده است بدگويي به يكديگر. و از آنجا كه احزاب هم در ايران - مانند روزنامه‌ها- فراگير نيستند و جنبه‌ي عمومي ندارند، درك مغشوشي جريان يافته است. كساني هم كه روزنامه نگار حرفه‌يي هستند، چاره‌يي ندارند جز اين كه يا از كار ژورناليسم حرفه‌يي، صرفنظر كنند و دنبال كار ديگري بروند، و يا در روزنامه‌يي كه توسط يكي از اين دو جناح يا با طرز تفكر يكي از اين دو جناح منتشر مي­شود، خود رامشغول كنند، تا شايد بتوانند حداقل معيشت خود را تامين كنند.

س - با توجه به اين توضيحات، مي­شود آيا معياري در ميان نهاد براي تشخيص روزنامه‌نگاري حرفه­يي از روزنامه‌نگاري غيرحرفه‌يي در ايران؛ فارغ از آنچه در دانشگاه‌ها تدريس مي‌شود و معيارهاي كلاسيك كه آموزش آكادميك به دست مي‌دهد؟ معيار يا معيارهايي كه ناظر بر شرايط نه چندان با ثبات سياسي- اجتماعي ايران باشد و در عين حال، روز به روز، به تناسب اوضاع جامعه، تغيير نكند؟

ج - اگر روزنامه­يي بتواند بدون اين كه وارد جهتگيري‌هاي سياسي بشود؛ بدون اين كه به اين نكته توجه كند كه اين طرز تفكر درست‌تر است يا آن طرز تفكر؛ سعي كند اخباري را منتشر كند كه مورد توجه و علاقه‌ي مردم است، بدون ترديد روزنامه‌ي حرفه‌يي و موفق است و همين­ها مي­تواند بهترين معيار براي روزنامه نويسي باشد. البته، اين معيارها در جهان، عموميت دارد. در قديم مي­گفتند:‌ نگاه به دست ننه كن ـ مثل ننه غربيله كن! ما الآن ننه­يي در مطبوعات ايران نداريم كه از او ياد بگيريم.  منافع شخصي، دولتي، ‌حاكميتي، و اين چيزهاست كه تعيين كننده است. و متاسفانه نه تنها ما روزنامه­ي حرفه­يي نداريم، ‌حتا روزنامه نويسان حرفه­يي هم به تدريج دستشان از مطبوعات كوتاه مي­شود. مي­بينيد خبري كه داده­ايد منتشر شود، منتشر نشد. مي­پرسيد چرا؟  مي­گويند صلاح نيست منتشر شود.

روزنامه­ها بايد از اين حالت، خارج شوند. با ايجاد اينترنت، اصلاً مسئله­ي سانسور منتفي­ست. اطلاعات عمومي درباره­ي مسايل عمومي را همه­ي مردم مي­توانند از اينترنت بگيرند. اما آنچه براي روزنامه­هاي ايران مطرح است اين است كه آيا اين خبر يا مطلب، ‌به نفع  اين جناح است يا آن جناح. اين ديگر حتا رقابت تجارتي دو روزنامه نيست؛ ‌اين مشكلي­ست كه كل مطبوعات ما را عقب نگه داشته است.