نوشته شده توسط Administrator سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۳۰
من بودم و چارراهِ تلاقی :
راهی به سوی دریا می رفت؛
راهِ دیگر به جنگِ بیهده با خویش
(رفته بودم از این راه
بارها
وآمده بودم باز).
راهِ دیگر به آشنای خیالم
به خانه ی نفرینی ام که خاطره هایش
همیشه هست وبالم.
راهِ دیگر ...
نمی دانم آن کجا می رفت.
کاش
تقدیر من نبود
برگزیدن از این چارراهِ تلاقی.
من بودم و جایی میان ساغر و ساقی.
----------------
واشینگتن، دهم مرداد 1400