نوشته شده توسط Administrator جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۵۹
همینطور
رقصان که می بینی اش
در تهِ کوچه آرام در مِه فرو می رود
پشتِ وَهمِ چراغی که تنهاست.
و چشم انتظارانِ پشتِ همه شیشه ها
اگر هم بمانند تا صبح،
همین خالیِ کوچه پیداست.
نمی دانم اینان چرا یادشان نیست
- نجوای شبهای پیشین
که «چشم انتظاری، شبِ آخرین است»؟
و امشب هم، آری
چراغی که آنجاست،
وَهم آفرین است.
-------------------
واشینگتن، ۱۴/۱۱/۹۴