شعر

من که نبودم

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۵۹

 

این چه بساطی ست که بر پا شده؟
خانه ی بیمار مهیا شده

مملکت از هرچه هویّت تهی
هرچه دروغ است در آن جا شده

اولِ هرچیز، عرق ریختن
آخر هرچیز، چه حاشا شده!

«من نبُدَم آن که سپوزانده ات
خاطره یی بود که رؤیا شده!»

«من نبُدَم داد زدم زنده باد
گر که همه خاک به سرها شده»

«من نبُدم داد زدم مرده باد
همچو شعاری مگر انشا شده؟!»

«من که نگفتم که ببین: معجزه!
ماه، امامانه فریبا شده»

«من که فریبنده نگفتم سخن
لال شوم گر که دهان وا شده»

«من نبُدم؛ باد پیِ موش بود
خود به خود این وضع من و ما شده»

غصه مرا می کُشد آخر چنین
ویزِ مگس خوشترین آوا شده

زود به هجرت روم از این دیار
تا همه گویند دلش وا شده!

===================
واشینگتن، ۸ شهریور ۹۴

 

خیالِ فریبا

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

آخرین به روز رسانی در سه شنبه ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۵۰ نوشته شده توسط Administrator سه شنبه ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۴۵

 

دلخوشی ام کلمات ناگفته اند.

از پشتِ سروهای بلندِ این جنگل
گاه
نوری می زند
آنگاه
سوی تو می آیند

مشتاق حضور آفتابی خویش.

کلماتِ شرمنده از فریبِ دوباره
باز
لحافِ ابر می کشند
بر خیال آبی خویش.

-----------------------
واشینگتن -
۴ مرداد ۹۴

 

فریادِ کُشتگان

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

آخرین به روز رسانی در سه شنبه ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۴۲ نوشته شده توسط Administrator سه شنبه ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۳۸

هنوز گیجم از تب و درد.

پرنده ی آزادِ باغچه هم که سالها می خواند،

به محضِ دیدنِ من

سر درونِ بال اش کرد.

هنوز نمی دانم از پسِ تیربارانمان این بار

چرا کسی نماند که برخیزد

و زخمهایش را به پایِ تماشاگران ریزد؟

همیشه کسی می ماند

و این پرنده برای او می خواند.

هنوز گیجم و خوابگرد.

نگو که تیرها یکی ش گلوی پرنده را پر کرد./

============

واشینگتن ، ۲۸ تیر ۹۴

 

   

عاشق

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۳۷

 

عاشق که می شوم،

غرق می شوم.

هرگز شناگر خوبی‌ نبوده ام.

==========

واشینگتن، ۲۴ خرداد ۹۴

 

آفرینش

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

نوشته شده توسط Administrator جمعه ۱۹ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۳۲


گم که می شوی از بام فرو می افتم
راه
کجاست
که تابش نورش نشانه ئی باشد؟
ماه
کجاست؟

بر بام که هستم
می رسد دستم به نوازش روی اش.

ماه
به من می ماند
وقتی که در آغوش تو رها می شوم
وقتی که زمستان
همیشگی ست
و ماه
زیبایش می کند.

ماه
به من می ماند
وقتی که در آغوش تو خدا می شوم!


بیهوده نیست که می گویم: عاشق ترینمت.

تا به بام برآیم
باز
می آفرینمت.

=====================
مهدی فلاحتی - واشینگتن -
۱۷ تیر ۹۴

   

صفحه 4 از 13