وزن موسيقي و وزن شعر

توجه: باز شدن در یک پنجره جدید. PDFچاپنامه الکترونیک

 

        وزن براي شعر، مثل نت براي موسيقي ست. نت اگر نباشد، موسيقي گوشنواري درکار نيست. اصولا، بي نت، قطعه ي موسيقي يي متولد نمي شود. شما که موسيقي نمي دانيد، بنشينيد پشت پيانو و هي دکمه ها را فشار دهيد. هرطور بزنيد، امکان ندارد بتوانيد قطعه يي موسيقي بنوازيد و لذت ببريد. ( البته هستند آدمهايي که نت نمي دانند، امّا قطعات موسيقي را مي توانند حفظ کنند و بنوازند. مثل کساني که شاعر نيستند و مي توانند شعر حفظ کنند و بخوانند).

وزن هم اگر نباشد ، شعر دلنشين و يکدستي درکار نيست. اين سخن درست را امّا بسياري در مقابله با شعر نيما و سپس شعر شاملو گفته اند و مراد تمامي آنان وزن عروضي با رعايت نظم ارکان عروض بوده است. مراد من از وزن ، هرگونه آهنگي ست که فرم کار را از نثر متفاوت مي کند. و بي ترديد ، شاعر، هرچه در شناختِ مَدرَسي عروض و قافيه ، پخته تر باشد ، و هرچه بيشتر و دقيقتر از علم بديع ( به قول فرهنگ معين : دانشِ « صنعتهاي کلام و زيباييهاي الفاظ نظم و نثر» ) ، آگاه باشد ، ذهن و زبانش آهنگينتر است . دانستن عروض براي شاعر بسيار مفيد است ، زيرا دست او را در گزينش کلمات مناسب در ساخت شعر و در چگونگي دخالت در نحو جمله براي کشف گوشه هاي ناشناخته ي زبان و به دست دادن زيباترين ساخت جمله ، باز مي کند. فرا نگرفتن مَدرسي عروض ، شاعر را از شاعريّت و از سرودن ، دور نمي کند ، مشروط به آن که شاعر، دست کم ، شناخت حسّي يي از وزن داشته باشد. و همين شناخت هم دريافتني نيست مگرآن که شاعر در کسب آن ، به جد بکوشد و مدام با اوزان عروض -  قدمايي و نيمايي ، سروکله بزند.

نت در موسيقي و وزن درشعر، از اين منظر قابل مقايسه اند که نوازنده و موسيقيدان بايد ضرورتا نت بداند ، و شاعر بايد عروض بداند. در موسيقي ، نت ، ضرورتا به کار گرفته مي شود ؛ در شعر، وزن ، ضرورتا به کار گرفته نمي شود.  شاعر درچگونگي استفاده از وزن ، آزاد است ؛ اما نوازنده درچگونگي استفاده از نت ، آزاد نيست.

مهدي فلاحتي ، 4 دي 1385